و از همسرش حوّا(عليهاالسلام) نسل فراواني را آفريد و پراكند نه از افرادي ديگر، بنابراين آيه مورد بحث، هم وحدت نوعي انساني و اشتراك همه انسان ها در حقيقت واحد انسانيت را بيان مي كند و هم وحدت نسل بشري كه همه به يك پدر و مادر منتسب اند و از يك پدر و مادر پراكنده شده اند، پس همه افراد بشر پايگاه مشترك تكويني دارند و تأمين چنين پايگاهي تضمين كننده سيره اخلاقي و اجتماعي است و براساس آن، كسي بر ديگري حق فخر ندارد و همه با هم به مثابه خواهر و برادرند.
چنان كه اشاره شد، انسان هاي كنوني از يك پدر و مادر به نام آدم و حوّا(عليهماالسلام) هستند و اين دو منشأ تولّد همه انسان هاي كنوني اند و نسل بشر از اين دو گسترش يافته است. آن دو، پدر و مادر اصلي و اولي بشر كنوني اند و نوه هاي فراوان آنان نيز حقيقتاً فرزندان آن هايند نه مجازاً. چنانچه چيزي ديگر نيز در پيدايش نوه ها سهم مي داشت، خداوند مي فرمود «بثّ منهما ومن غيرهما»؛ و به دليل عدم وجود دليل عقلي قطعي و نقلي معتبر بر سهيم بودن منشأ ديگر، تعبير (وبَثَّ مِنهُما) را به تغليب و مانند آن نيز نمي توان توجيه كرد.
پيدايش بشر كنوني از چند پدر و مادر عقلاً محال نيست؛ ليكن دليلي اقامه نشده است تا با استناد به آن بتوان از ظاهر آيات و روايات دست برداشت. گونه گوني نژادها و رنگ ها نيز بر اثر اختلاف زيستْ محيطي، آن هم در زمان هاي طولاني پديد آمده است. وجود و كشف فسيل و سنگواره انسان هاي چند ميليون سال قبل هم به مسئله پيدايش و تكثير نسل كنوني بشر از خصوص حضرت آدم و حوّا(عليهماالسلام) آسيبي نمي رساند. پيش از حضرت آدم(عليهالسلام) انسان هاي فراواني آفريده و سپس منقرض شده اند و نسل كنوني بشر زميني همگي به آدم و حوّا(عليهماالسلام) مي رسند.
كلمه (كَثيرا) نيز بيان كننده كثرت نفسي است نه نسبي، بنابراين مقابل ندارد و بدين معناست كه خداوند از آدم و حوّا(عليهماالسلام) افراد و مردان و زنان فراواني را آفريد و همه انسان ها از آدم و حوّايند؛ نه بيشتر آنان تا به مفهوم آن ثابت شود كه گروه كمي از آنان از غير آدم و حوّا(عليهماالسلام) هستند. گواه اين مطلب از آيه مورد بحث تعبير (يا أيُّهَا النّاس) است كه خطاب به همه انسان هاست؛ همچنين امر به تقوا و نيز خالقيت و ربوبيت خداوند كه در آيه آمده است به گروه يا نژادي خاص مربوط نيست.
در جمله (وبَثَّ مِنهُما رِجالاً كَثيراً ونِساء) نفسِ فراواني مردان و زنان مراد است؛ نه تساوي مردان و زنان و نه كثرت نسبي مردان نسبت به زنان. از اين تعبير، تقدم مردان بر زنان نيز استفاده نمي شود، زيرا تقدم رجال بر نساء در اين آيه، لفظي است نه معنوي. واژه (بَثّ) نيز معناي كثرت را مي فهماند، زيرا پراكندگي بدون كثرت نخواهد بود.
جمله مزبور از «فرزند» با واژگان «رجال» و «نساء» ياد كرده است نه «ذكور» و «اناث»، زيرا احكام و فرمان هاي الهي در اين آيه، ويژه مكلفان است كه از مرحله صرف ذكورت و انوثت گذشته و به كمال و بلوغ مردانگي و زنانگي رسيده اند.
حاصل آنچه گذشت اينكه آفرينش همه انسان هاي كنوني از حضرت آدم و حوّا(عليهماالسلام) است و ازدواج فرزندان آدم(عليهالسلام) با يكديگر مطابق شريعت آن زمان روا بوده و بعداً حرام شده است، زيرا احكام دين به تدريج نازل شده اند و مجموعه دين كه از خطوط كلي و جزئي تشكيل مي شود با فطرت مردم هر عصري مطابق است، پس همان گونه كه ساير محرّمات در زمان حلال بودنشان مطابق با فطرت اند، ازدواج خواهر و برادر كه اكنون حرام است، در زمان حلّيتش مطابق با فطرت بوده و همچنين قبيح نبوده است، زيرا حُسن و قبح شرعي براساس مصلحت و مفسده اي است كه زمان و مكان و اوضاع در آن دخالت دارند، پس ممكن است در شريعت حضرت آدم(عليهالسلام) و آن موقعيت زماني، ازدواج خواهر و برادر حرام نبوده و واقعاً قبحي هم نداشته است، چون در آن زمان سبب تام حرمت و قبح تحقق نداشته است.
احتمال ازدواج فرزندان حضرت آدم(عليهالسلام) با بازماندگان از نسل قبل و نيز ازدواج با حوري و جنّي هم اولاً خلاف ظاهر آيه است كه نسل موجود را از آدم و حوّا(عليهماالسلام) مي داند و نفرموده «منهما و من غيرهما»؛ ثانياً در اين آيه سخن از خلقت بشر از «نفس واحده» است نه از دو يا چند نفس؛ ثالثاً آيه خطاب به مردم است نه مردم و حوريان و جنيان؛ رابعاً مخالف رواياتي است كه همه انسان ها را از حضرت آدم(عليهالسلام) و او را از خاك مي داند.
آيه شريفه مورد بحث، هم به تقواي ربّ دستور مي دهد و هم به تقواي الله. تقواي ربّ و تقواي الله به يك اصل باز مي گردند و به معناي رعايت دقيق مرز حلال و حرام او و پرهيز از هرگونه آلودگي اند.
ادامه دارد👇