🕊🌷🕊🌷🕊
🌸بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ🌸
🌸خاطرات بیادماندنی🌸 این قسمت
🌸
#اولین_اشتباه_آخرین_اشتباه(۲)
✍هنوز چند قدمی مانده تا به مین های ضد نفرات برای خنثی سازی دسترسی پیدا کنم.
🍀 نگاه کردن به روبه رو و دیدن صحنه انواع مین های باقی مانده اشتباه بود. سبب شد کنترل فکری خودم رو از دست بدم.
🍀 فشار عصبی به خاطر اولین حضورم در میدان واقعی و فاصله از مقر و مربی ، روی من اثر گذاشت.
🍀 آرام و با احتیاط از جایی که آمده بودم به عقب برگشتم . فرمانده به استقبالم آمد. یه کاسه رویی آب یخ ریخت رو سرم و یک لیوان پلاستیک قرمز آب قند سرد شده داد خوردم .
🍀 گفت : آفرین خسته نباشی خوب کردی ادامه ندادی.! خوف کردی ، نه!؟ گفتم بله! مربی هم گفت طبیعی هست...
🍀 برگشتم ، سر جای اولم و حالا دیگه مین های والمری و گوشت کوبی(پومز) و...نزدیکتر و مینهای ضد خودرو و ضد تانک پشت آنها قرار گرفته بود.
🍀 رفتم سراغ اولین مین به آرامی بلندش کردم سیم جهنده بودنش هم وصل بود .
🍀 خنثی کردمش و به آرامی چاشنی ها رو درآوردم . تمام لباسم خیس عرق شده بود.و عرق به داخل چشمم میرفت.
🍀 اصلا" میدان مین بر روی قواره و اصول چیده نشده بود. یکی از مینهای گوشتکوبی تله شده بود.چون تجربه کافی نداشتم ، ناگهان آموزش هم از یادم رفت.
🍀 خدایا قطع فشاره ،! یا قطع کشش ،! صلواتی فرستادم و سیم تله را با سیم چین بریدم. اتفاقی نیافتاد.
🍀 کمی به کارم سرعت دادم و فکرکنم پانزده تایی جمع کردم و رسیدم به مینهای ضد خودروی فیلتری اینها دیگه خیلی راحت بود فقط یه چاشنی داشت و بزرگ و راحت تر خنثی می شد.
🍀 کمی تامل کردم ،! نفر دوم گفت: خسته شدی بیام جات؛!؟ گفتم نه ! گفت بقیه تیمها خیلی عقب تر هستند ؛! گفتم : نگاه نکن کار دستمون میدی باید با پای خودمون برگردیم عقب،! یکی رو خنثی کردم ؛ اطرافش باید دوسه تا والمری هم باشه. حتی شاخکهای رومین هم دیده نمی شد. دست کردم زیر رمل هاو شروع کردم به گشتن.
🍀 یکی پیداکردم و دورشو خالی و بیرون آوردم. دومی و سومی رو هم یافتم . خسته ی خسته به هم تیمی گفتم ، نمیتونم ، خسته شدم؛! بر می گردیم.
🍀 با فرمانده صحبت میکردم که صدای انفجار از میدان شنیده شد . یکی از همرزمان توی محوطه مین غرق خون بود و نفر دوم هم حال روز خوبی نداشت اولین اشتباه رو یکنفر در اولین روز انجام داده بود.
🍀 نفر دوم با اطمینان کامل از فرمانده اجازه خواست تا به جای من برود . و پانزده دقیقه بعد صدای انفجار مین در محوری که من سر تیم آن بودم شنیده شد و مجددا انفجار بعدی و باز هم بعدی...
🍀 هنوز به محور قبلی رسیدگی نشده بود که اتفاق جدیدی رخ داد .و هر چهار همرزم عزیزم شهید شدند. اولین روز با آخرین اشتباه یکی دیگر از دوستان سپری می شد.
🌸والعاقبه للمتقین
🌸این نوشتار ادامه خواهد داشت اگرخداوند متعال فرصتی عنایت فرماید.
🌸خوبان_عالم_دعا_بفرمایید ✍نبی زاده
🌷اللّهُمَّصَلِّعَلی مُحَمَّدوَآلِمُحَمَّد🌷
🌷 أللَّھُمَ ؏َـجِّلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج 🌷