روزگاری گذشت و زینبِ علی به اسارت گرفته شد،یقه پاره کردیم و رجز خواندیم که وا مصیبتا جان میدهیم اما از حریم این بی بی یک کاشی کم نشود.
برادرانمان نگذاشتند، جان به کف رفتن و مانع اسارت شدند مدافع حریم شدند، مدافع حرم شدند،از فرزند و خانواده گذشتند و رفتند
وای بر ما از خون آنها گذشتیم
آنها عباس گونه رفتند و بند اسارت را پاره کردن
اما در تاریخ بنویسید دختر علی "ع"باز هم اسیر شد باز هم چشم ها نظاره گر بودند و حرامی ها غارتگر..