•• . عادَت کرده‌ایم هَر روز دوش بگیریم، اما یادِمان می‌رود که ذهن‌ِمان هم به دوش نیاز دارد گاهی با یک غزلِ حافظ می‌توان دوش ذهنی گِرفت و خوابید یک شِعر از فروغ، تکه‌ای از بیهَقی، صفحه‌ای از مزامیر، عبارتی از گِراهام گرین، جمله‌ای از شِکسپیر، خَطی از نیما ولی غافِلیم! شبانه روز چقدر خبَر و گزارش و مطلبِ آشغال می‌تِپانیم تویِ کله‌مان، بعد هم با همان کله‌یِ بادکرده به رختِخواب می‌رَویم و توقع داریم در خواب پدربزرگِ‌مان را ببینیم که یک گلابی پوست‌کَنده و با لبخند می‌گوید بفرما!! . •••