● - - - - - - - - •✨🌚•- - - - - - - -●
#نیهان#پــارت_647
سمیه مطیع دستش را به عقب کشید و با عذرخواهی به سمت دیگر آشپزخانه رفت و دستمالی برداشت.
من برای اینکه استراحت کند با او بحث کردم و او تصمیم داشت مشغول کار دیگر شود؟ گویا متوجهی افکار درون ذهنم شد که گفت:
- چشم خانم، میخواستم میز رو تمیز کنم بعدش میرم.
سرم را تکان دادم و به سمت سینک رفتم. استین لباسم را بالا فرستادم و همراه با باز کردن شیر آب مشغول شستن لیوان و قاشق و بشقاب خودم شدم.
آخرین تیکه را هم آبکشی کردم و سرجایش گذاشتم. به سمت عقب برگشتم و با دیدن سمیه که منتظر روی صندلی نشسته بود با ابروانی گره خورده نگاهش کردم.
- خواستم همراه با شما برم بخوابم.
سری از تأسف تکان دادم و درحالی که دستم را با کمک حولهی کوچک که روی دستهی کابینت بود خشک میکردم گفتم:
- خب پاشو منم الان میخوام برم.
●- - - - - - - - • ✨🌚•
کپی؟راضینیستم.