14.83M حجم رسانه بالاست
از کلید مشاهده در ایتا استفاده کنید
_ و روزی حوالی امروز چشمانم را در دنیایی باز کردم که قرار بود من را با فراق امتحان کنند... کامم را با تربت حسین بن علی باز کردند و من از اون لحظه نمک گیر سفره این خانواده شدم.. بر سفره ای قد کشیدم که مادرم منو نذر حضرت عباس کرد و پدرم مرا کنیز دربار حسین بزرگ کرد... و عجب سفره با برکتی است این سفره که پایان ندارد ز لطف مادر سادات! قد کشیدم و پای روضه‌های اباعبدالله نوکری کردم... حال جوانی ام را به جوان اباعبدالله گره زدم و جوونیم رو نذر جوان خوش قد و قامت ارباب کردم.. و امروز هفده سالی می‌شود که پای سفره‌ی این خانواده قد کشیدم و یک سال دیگر پای عشق اباعبدالله پیر شدم...! "الحمدالله که عمرمان پای غم ارباب میگذرد و بیهوده نیست" |