✅ ادامه 👇 ✍️ نکته مهم در اینجا این است که اگر کسی از خدا و رسول خدا اطاعت نکند، باید بداند که ناگزیر از اطاعت از طاغوت خواهد شد! چون راه سومی وجود ندارد و در عالم هستی دو ولایت بیشتر وجود ندارد، یا «ولایت الله» است و یا «ولایت طاغوت»: «اللَّهُ وَلِي الَّذِينَ ءَامَنُوا يُخْرِجُهُم مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَالَّذِينَ كَفَرُوا أَوْلِيَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُم مِّنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَتِ أُوْلَبِكَ أَصْحَبُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَلِدُونَ» (بقره/۲۵۷) یکی از چهره‌های تاریخی که مصداق بارز این موضوع است، عبدالله بن عمر پسر خلیفه دوم است که در ظاهر فردی زاهد و عابد بوده! او از کسانی بود که وقتی حضرت امیر (ع) به خلافت رسیدند با ایشان بیعت نکرد و به قول خودش احتیاط کرد و گفت: دلیل اینکه من بیعت نمی‌کنم این است که شما با اهل قبله و کسانی که نماز می‌خوانند می‌جنگید و لذا احتیاط می‌کنم که با شما بیعت کنم و از بیعت با امیرالمؤمنین (ع) سر باز زد! (مروج الذهب، ج ۳، ص ۱۵) اما بعداً با پای حجاج بن یوسف ثقفی خونخوار بیعت کرد! حجاج بن يوسف ملعون، شخصی بسیار خونریز و ستمگر بود که طی بیست سال فرمانروایی خود غیر از ده‌ها هزار نفری که در جنگ‌ها کُشت، دوازده هزار نفر را نیز بعد از دستگیری زیر شکنجه به قتل رساند و هنگامی که به درک واصل شد، بیش از پنجاه هزار مرد و سی هزار زن در زندان‌هایش محبوس بودند که از این تعداد حدود شانزده هزار نفر بدون لباس و عریان به سر می‌بردند! آن ملعون دستور داده بود که زنان و مردان را یکجا و در زندان‌های بی سقف حبس نمایند به طوری که از گرمای تابستان و سرمای زمستان در امان نباشند! عبدالله بن عمر وقتی شنید حجّاج به مدینه آمده، از ترس، شبانه به خانه او رفت و با اصرار و التماس به محضرش رسید در حالی که او که مشغول عیش و نوش بود؛ حجاج‌ از او پرسید برای چه این وقت شب مزاحم شدی؟! و او گفت: ای خلیفه خدا! آمده‌ام با شما بیعت کنم! حجاج گفت: چرا صبح نیامدی؟ عبدالله پاسخ داد: نمی‌دانستم اگر تا صبح زنده نمانم، جواب خدا را در قیامت چه بدهم؟! چون از رسول خدا شنیدم که فرمودند: «هرکس بمیرد و امام زمانش را نشناسد به مرگ جاهلیت، مرده است» حجاج هم که می‌دانست او از ترس آمده، برای تحقیر او گفت: ما حال از جا برخاستن نداریم تا با تو دست بدهیم؛ پس با پایم بیعت کن! و پایش را به سوی او دراز کرد‌؛ ابن عمر هم شصت پای حجاج را بوسید و پس از حمد و خوشحالی از حصول توفیق بیعت با خلیفه مسلمین از آنجا خارج شد! (شرح نهج‌البلاغه، ج۱۳، ص ۲۴۲) و از آن پس معروف شد که «هر کس با دست علی بیعت نکند، عاقبت با پای حجاج بیعت می‌کند!» البته این مثل بسیاری از کسانی است که پس از انقلاب اسلامی از این مملکت فرار کردند و خدمت به جمهوری اسلامی در مسیر توحید و این مردم نجیب و وطنشان را رها کردند و به خارج از کشور رفتند و تبدیل به نوکران سرسپرده برای کفار و دشمنان اسلام شدند! ✍️ اما طبق آیه مورد بحث، یک دسته دیگر هم هستند که لاجرم بنده طاغوت می‌شوند و شاید خدای نکرده در بین ما هم حضور داشته باشند! آنها کسانی هستند که به زبان می‌گویند ایمان آوردیم! ولی در عمل حاضر به انجام تعهدات ایمانی خود نیستند! این افراد، «سَمِعْنَا» می‌گویند، اما «أَطَعْنَا» نمی‌گویند؛ یعنی فقط زبانی ادعای پیروی می‌کنند ولی در عمل حاضر به اطاعت از دستورات ولی خدا نیستند! این افراد همچون کوفیان در زمان حضرت اباعبدالله (ع) هستند که در ظاهر «سَمِعْنَا» گفته و پیرو حضرت بودند! اما «أَطَعْنَا» نگفتند و به یاری امام در کربلا نرفتند و ناگزیر با ابن‌مرجانه ملعون بیعت کردند! در پایان سخن از خداوند متعال، متضرعانه در شب‌ قدر بخواهیم که به ما توفیق دهد تا بتوانیم خطاب به حجت حیّ الهی عرض کنیم: «سَمِعْنَا و أَطَعْنَا» و در این دوران سخت غیبت با تمام وجود در جهت تقویت حاکمیت توحید، وظایف خود را شناخته و به آنها عمل کنیم و در این مسیر نورانی، به جهاد علمی، جهاد اقتصادی، جهاد تبیین، جهاد فرزندآوری و سایر تکالیفی که توسط ولی جامعه و نماینده آن حضرت بر دوش ما قرار داده شده، عمل نمائيم. https://eitaa.com/ROOZBARG