🔸ادامه 👇 ❕سپس افزود ؛ « هيچ كس از مردم براى كسان خود چيزى بهتر از آنچه من براى شما آورده ‏ام، نياورده است. من براى شما خير دنيا و آخرت را آورده‏ ام، خدايم به من فرمان داده كه شما را به جانب او بخوانم. كدام يك از شما پشتيبان من خواهد بود، تا برادر و وصى و جانشين من ميان شما باشد. » ❕وقتى سخنان آن حضرت به اينجا رسيد، سكوت مطلق همه مجلس را فراگرفت و هر كدام از آن‏ها در بزرگى مقصد و سرانجام كار خود در درياى فكر فرو رفت. يك مرتبه على عليه السّلام كه آن روز جوانى پانزده ‏ساله بود، سكوت مجلس را درهم شكست و برخاست و عرض كرد: اى پيامبر خدا من آماده پشتيبانى از شما هستم. 👌پيامبر دستور داد تا بنشيند و سپس گفتار خود را تا سه بار تكرار نمود. جز همان جوان پانزده ‏ساله كسى پرسش او را پاسخ نگفت. در اين هنگام حضرت رو به خويشاوندان نمود و فرمود ؛ « مردم! اين جوان برادر و وصى و جانشين من است ميان شما، به سخنان او گوش دهيد و از او پيروى كنيد. » ❕در اين هنگام مجلس پايان يافت، و حضار با حالت خنده و تبسم رو به ابو طالب نمودند و گفتند: محمد دستور داد كه از پسرت پيروى كنى و از او فرمان ببرى و او را بزرگ تو قرار داد. » 📚 مجمع البيان ج 4 ص 206 _ طرائف ص 20 و 21 _ مناقب ابن شهر آشوب ج 2 ص 31- 33 _ خرايج ج 1 ص 92 _ تفسير طبرى ج 9 ص 483 _ تفسير بغوى ج 3 ص 400 _ مجمع الزوائد ج 8 ص 302 _ تاريخ طبرى، ج 2، ص 62- 63؛ تاريخ كامل، ج 2، ص 40- 41؛ مسند احمد، ج 1، ص 111 و شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 13، ص 210- 221 و... 👌می بینیم که پیامبر گرامی با کمال ادب و متانت و بر خلاف نقل دروغین ابن خلدون ، قوم خود را به سوی خداوند دعوت کرد که با بی اعتنایی و تمسخر آنان مواجه شد ، نه آنکه به بتان آنان توهینی روا داشته باشد . ❕یا در نقل دیگر نیز می بینیم که پیامبر گرامی با کمال ادب مشرکین را به خداوند دعوت کرد که با دشمنی مشرکین مواجه شد ، چنان که آمده است ؛ « اجابت رسول خدا را نكرد احدى پيش از على بن ابى طالب عليه السّلام و خديجه، و بعد از آن سه سال آن حضرت در مكه پنهان و خائف و هراسان بود از كافران و انتظار فرج مى‏ کشيد تا آنكه حق تعالى امر نمود آن حضرت را به اظهار دعوت خود، پس حضرت به مسجد آمد و در حجر اسماعيل ايستاد و به صداى بلند ندا كرد: اى گروه قريش! و اى طوايف عرب! شما را مى‏ خوانم‏ به سوى شهادت به وحدانيّت خدا و ايمان آوردن به پيغمبرى من و امر مى ‏كنم شما را كه ترك كنيد بت ‏پرستى را و اجابت نمائيد مرا در آنچه شما را به آن مى‏ خوانم تا پادشاهان عرب گرديد و گروه عجم شما را فرمانبردار شوند و در بهشت پادشاهان باشيد. ، پس قريش استهزاء كردند به آن حضرت و ابو لهب گفت: «تبّا لك» هلاك براى تو باد ما را براى اين طلبيده بودى؟ كفار قريش گفتند: محمد ديوانه شده است؛ و به زبان خود آن حضرت را آزار مى‏ كردند ... » 📚تفسير قمى ج 2 ص 228؛ قصص الانبياء راوندى ص 318 ❕در نقل دیگر آمده است ؛ « چون خداوند ، پیامبر را مأمور گردانيد كه علانيه و آشکار ، در ميان قريش اظهار دعوت خود بنمايد، حضرت در موسم حج كه طوايف خلق از اطراف عالم به مكه آمده بودند بر كوه صفا ايستاد و به آواز بلند ندا كرد كه ، يا أيها الناس! من رسول پروردگار عالميانم؛ و مردم از روى تعجب نظر كردند بسوى آن جناب و ساكت شدند، پس به كوه مروه بالا رفت و سه مرتبه چنين ندا كرد، ابو جهل چون اين سخن را شنيد سنگى به جانب آن حضرت انداخت و پيشانى نورانى آن حضرت را مجروح كرد و ساير مشركان سنگها گرفتند و از عقب آن حضرت دويدند، پس حضرت بر كوه ابو قبيس بالا رفت و در موضعى كه آن را اكنون «متّكا» مى‏ گويند تكيه داد و مشركان در طلب آن حضرت مى ‏گرديدند ... » 📚بحار الانوار ج 18 ص 241 _ حياة القلوب، ج‏3، ص 697 👌می بینیم که مشرکین با پیامبر گرامی و دعوت او ، مخالفت و دشمنی می کردند ، بدون آنکه هیچ گونه توهینی از پیامبر نسبت به بت های آنان صورت گیرد . ❕مشرکین در جهت دشمنی با پیامبر گرامی ، طبق تصریح قرآن به پیامبر گرامی تهمت می زدند تا مردم را بر ضد ایشان بشورانند ( انعام 112 ) 👌یکی از تهمت های آنان این بود که می گفتند پیامبر اسلام ، به خدایان ما دشنام می دهد ؛ 📚سیره ابن هشام ، ج 1 ص 265 ❕در حالی که این شگرد تبلیغاتی آنان برای شوراندن مردم بر ضد پیامبر اسلام بود و پیامبر گرامی با کمال ادب و متانت آنان را به آیین حق دعوت می کرد و مطابق امر خداوند ، هیچ گاه به خدایان آنان ناسزا و دشنام نمی داد . @Rahnamye_Behesht ipasookh.ir