🔸ادامه 👇 👌 و تو از اين فرمايش پيامبر نيز غافل شده و درست عكس آن عمل نموده ‏اى، و از فاطمه كه فدك را تصاحب نموده اقامه شاهد مى‏ كنى. با شنيدن اين كلام جماعت حاضر متأثّر و متحيّر شده و به يك ديگر خيره شدند، و يك صدا گفتند: بخدا كه علىّ راست مى ‏گويد!!. حضرت امير عليه السّلام به خانه خود بازگشت....» 📚الاحتجاج ، ج 1 ص 90 _ بحار الانوار ج 29 ص 127 👌توضیح بیشتر ؛ ❕فدک ، در زمان رسول الله ، طبق آيه (وَآتِ ذَا الْقُرْبَى حَقَّهُ) از سوى پيغمبر به فاطمه زهرا واگذار شد، اين مطلبى است كه نه تنها مفسّران شيعه بلكه جمعى از علماى اهل سنّت نيز از صحابى معروف ابوسعيد خدرى نقل كرده‏ اند كه اسناد آن را قبلا بيان كرديم ؛ 💠https://t.me/Rahnamye_Behesht/4492 💠https://t.me/Rahnamye_Behesht/5946 👌بعد از وفات پيامبرحكومت وقت دست روى آن گذارد، نمايندگان فاطمه را از آن بيرون كرد، بانوى اسلام براى گرفتن حق خود از دو راه وارد شد ؛ 1⃣نخست از طريق هديه پيامبر به او 2⃣ ديگر از طريق ارث (هنگامى كه مسأله هدايت پيامبر مورد قبول واقع نگشت). ❕در مرحله اوّل بانوى اسلام اميرمؤمنان على و امّ ايمن را به عنوان گواه نزد خليفه اوّل دعوت نمود، ولى خليفه به اين بهانه كه شاهد براى اثبات اين دعاوى بايد دو مرد باشد اين شهود را نپذيرفت. سپس به ادعاى حديثى از رسول خدا كه فرموده است: «ما پيامبران ارثى از خود نمى‏گذاريم، و هر چه بعد از ما بماند صدقه خواهد بود!» ، از قبول پيشنهاد «ارث» نيز سرباز زد. 👌در حالى كه در يك بررسى اجمالى روشن مى ‏شود كه نظام حاكم غاصب در اين عمل خود مرتكب ده خطاى بزرگ شد كه فهرست وار در اين‏جا مطرح مى‏ كنيم ؛ 1⃣ فاطمه (عليها السلام) «ذو اليد» بود، يعنى ملك فدك در تصرف او بود، و از نظر تمام قوانين اسلامى و قوانين موجود در ميان عقلاى جهان هيچ گاه از «ذو اليد» مطالبه شاهد و گواه نمى‏ شود مگر اين‏كه دلايلى بر باطل بودن «يد» و تصرف او اقامه گردد. ❕فى المثل اگر كسى در خانه‏ اى ساكن و مدعى مالكيت آن باشد، مادام كه دليلى بر نفى مالكيت او اقامه نشده، نمى‏ توان آن را از دست وى بيرون كرد، و هيچ جهتى ندارد كه شاهد و گواهى بر مالكيت خود اقامه كند، بلكه همين تصرف (خواه بوسيله خود او باشد يا نمايندگان او) بهترين دليل بر مالكيت است. 2⃣شهادت بانوى اسلام (عليها السلام) به تنهايى در اين مسأله كافى بود، چرا كه او به شهادت آيه شريفه: (إِنَّمَا يُرِيدُ اللهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً)؛ ( احزاب 33 ) ، و نيز به شهادت حديث مشهور كسا كه در بسيارى از كتب معتبر اهل سنّت و كتب صحاح آنها نقل شده، معصومه است، و خداوند هر گونه رجس و پليدى را از پيامبر و على و فاطمه و حسن و حسين (عليهم السلام) دور نموده، و از هر گناه پاك ساخته است، چنين كسى چگونه ممكن است شهادت و ادعايش مورد ترديد و گفتگو واقع شود؟ 3⃣ شهادت و گواهى على (عليه السلام) نيز به تنهايى كافى بود، چرا كه او نيز داراى مقام عصمت است، و علاوه بر آيه تطهير و آيات و روايات ديگر، بر اين معناى، حديث معروف: « على با حق است و حق با على است و هر جا او باشد حق با اوست». ( تاریخ بغداد ج14 ص321 ) کفايت مى‏ كند، چگونه حق بر محور وجود على (عليه السلام) دور مى‏ زند، ولى شهادت او پذيرفته نيست؟! ❔چه كسى جرأت مى‏كند در برابر اين سخن پيامبر كه سنى و شيعه آن را نقل كرده‏ اند گواهى او را رد كند؟! 🔸ادامه 👇