بايد اعتراف كنم كه من كوچكتر از آن هستم كه بخواهم حالات روحی يك شهيد را قبل از شهادت بيان كنم. فقط اين جمله مىتوانم بنويسم: خورشيد؛ واقعاً خورشيد شده بود، آنقدر نورانى شده بود كه مىتوانست با خونش تمام دنيا را پيام دهد، پيام آزادگی، پيام از ظلم نترسيدن و در برابر تجاوز تا آخرين قطره خون مقاومت كردن.
خورشيد چند روز از درد پا ناراحت بود و جالب اينكه ناراحتى او از درد پايش نبود بخاطر اين بود كه مبادا نتواند در عمليات شركت كند و نتواند به آرزویی كه داشت برسد. به همين خاطر سعى مىكرد درست راه برود و وقتى كه من با او صحبت مىكردم كه شما به وظيفه خود عمل كردهايد و تا همين جا كه آمده ايد خداوند قبول مىكند اما خورشيد شعرى خواند كه تا آخر عمر از ياد نمىبرم آن شعر اين بود:
گر مرد رهی ميان خون بايد رفت
از پای فتاده سرنگون بايد رفت
🔻راوی: دوست شهید
#شهید_خورشید_خلیلی
#بوالخیر #تنگستان
#بانه
🌴کانال از تبار رئیسعلی
@Raisali_ir