رَشتاك!🇵🇸
-
تاریخ نمی‌نویسم؛ تاریخ نوشتن کار دست آدم‌ها می‌دهد. روزی که نباید چیزی را به یاد می‌آوری که چنان تورا در خودش حل کرده، که اِنزِجار یأس و ناامیدی چنگ به گلویت می‌اندازد و رهایت نمی‌کند. امروز اما خوب است؛ کمی از آن را در قلبم نگه می‌دارم و باقی را دور می‌ریزم. غرق شدن را دوست دارم. غرق شدن در رویاهایی که خیلی دوراند. اما، الان روی قلبی که شیشه‌خرده‌هایش پای هر آدمی را زخمی کرده حک می‌کنم که: روزی به سراغت خواهم آمد؛ من!