رَشتاك!🇵🇸
-
عزیز مهربان من! هرگز گمان مبر حالا که دور افتاده‌ای تو را از یادخواهم برد. تو را هر لحظه و هر زمان، در چهره‌ی عابران پیاده می‌بینم؛ تک تک چشم‌ها شبیه چشمان تو می‌شوند. قدم‌هایی که دیگری برمی‌دارد شبیه به قدم‌های توست. و تو، هرگز از خیال شوریده‌ی من فراموش نخواهی شد. حالا که دوری، می‌خواهم نزدیک‌ترینِ به تو باشم. نزدیک‌ترین عابری که می‌بینی. نزدیک‌ترین دستی که لمس می‌کنی و نزدیک‌ترین قلبی که درونت احساس می‌کنی. امشب، بیشتر از هر شبی که بیدار بوده‌ای کنارت هستم؛ بیشتر از هر زمانی که اشک ریخته‌ای و نبوده‌ام... امشب با تمام شب‌ها فرق می‌کند؛ امشب از آن توست :)