رفیق شهیدمෆ࿐•°|ོ
ستوان دوم «شهید مهران اقرع» و ستوان دوم «شهید علی امام‌دادی» از پرسنل یگان تکاوری 132 باهوکلات سیستا
#زندگینامه من و همسرم سال 1367 در روزهای پایانی با هم کردیم و ماحصل زندگی‌مان سه فرزند شد. مسعود، مهران و مرجان. مهران متولد18 سال 1371 بود. بعد از وارد شد و بعد از اتمام درسش در سال 1393 به رفت. چون می‌خواست ابتدای خدمتش را در سپری کند. مهران اصرار داشت که وارد ناجا شود. با توجه به سابقه خدمتی همسرم، هر دو فرزندمان مسعود و مهران می‌توانستند شوند اما مهران اجازه نداد که پدرش کارهایش را پیگیری کند. گفت من را دوست دارم. خیلی دوست داشت که حتماً خدمت سربازی‌اش را انجام دهد. اما من از مهران خواستم که خوب فکرهایش را بکند. به به مهران گفتم شاید مانند پدرت خوش‌شانس نباشی تا همسری گیرت بیاید که با همه شرایط یک فرد نظامی، رفت و آمدها، نبودن‌ها و شهر به شهر گشتن‌ها بسازد. گفت مامان مثل شما پیدا می‌شود. من بابا را دوست دارم. همیشه با خنده می‌گفت مامان بگذار من بروم سیستان و  بلوچستان را دستگیر کنم. می‌گفتم نگو من استرس می‌گیرم. می‌گفت عمر دست خداست، نگران نباش. http://eitaa.com/joinchat/3755868179C7a5148bdd4