✨رسانه‌ خدا
به نام خدا 📚 قصه امشب شنیده بود که دیدار یار لذتی در جانت می نشانَد که صد فراق را تاب بیاوری....
🌙 به نام خدا 📚قصه امشب سال دومی بود که به خانه ی او راهی بود ولایق نبود و برگشت. باور نکرده بود که به دیدار خانه خدا رفته است و میزان خانه را ملاقات نکرده‌است.... هرچند که دلش خو‌ش بود به این کلام مولایش امیر المؤمنین ع که فرموده بودند : _به خدای علی قسم، که حجت خدا بر آن امت برپاست و در راه های آنان قدم می زند، به خانه ها و کاخ هایشان وارد می‌شود، در شرق و غرب این زمین می گردد، سخن ها را می شنود و بر مردم سلام می کند و می بیند و دیده نمی شود. ا‌شک از چشمان علی سرازیر ‌شد : _شما من را می بینی لذتی دارد عظیم... سخنم را می شنوی حالم را خوب می کند... پس چه مانعی است بین من و ندیدنتان آقا! سخت است برای من، این که مردم را ببینم و تو را نبینم؛ و از تو صدا و نجوایی نشنوم.... 💕اگر چه سال سوم هم چشمش امام را ندید....اما تعریف های دیدار عمو علی با محمد بن علی الجواد، جواد الائمه، .... کودکی که دل از او و عقل از همراهان برد، دل او را در سختی‌های غیبت امام گرم نگه می داشت. ✍ادامه فرداشب..... باهم باشیم 😍🙏 @Resan_110_khoda 🍉 قاچ 4 از داستان شیدایی علی بن مهزیار اهوازی که 20بااار حج رفت تا امام را ببیند. برگفته از کتاب سفر بیستم. نرگس شکوریان فرد.ص25تا29