🌿 { } . . شهید حسن باقری (غلامحسین افشردی)هی می رفت و می آمد.. برای رفتن به خانه دو دل بود.. یادش رفته بود نان بگیرد.. بهش گفتم: «سهمیه امروز یه دونه نان و ماست پاڪتیه، همینو بردار و برو.» گفت: «اینو دادن این جا بخورم، نمی دونم زنم می تونه بخوره یا نه.» گفتم: « این سهم توست. می تونی دور بریزی یا بخوری» یکی دوبار رفت و آمد. آخر هم نان و ماست را گذاشت و رفت. @shahidsarjoda