💢(نگاه‌نافذ اسماعیل‌کار راتمام‌کرد) ☑️ شب قبل از عملیات سردار رستمیان فرمانده لشکر 25 تماس گرفته بود وگفته بود که دو نفر از بچه ها بمونند عقب. من نظرم روی آقا یاسر و آقا اسماعیل بود ، که عقب بمونند، آقا اسماعیل رو صدا زدم حال عجیبی داشت اون شب ، برگشت و مستقیم تو چشمم خیره شد ، شرم کردم بهش بگم تو بمون و نرو ، چیزی نگفتم ، چند لحظه بعد دوباره صداش زدم و باز هم مستقیم به چشمانم خیره شد ، نگاه نافذی داشت ، با نگاهش فریاد میزد که من باید بروم نمیدانم چی شد که باز هم منصرف شدم که بهش بگم تو بمون و نرو جلو. دو نفر دیگه رو انتخاب کردم و به آنها گفتم که عقب بمونند . . -راوی : همرزم‌شھــید 🌷 🌹 شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR