‌ ✨نوری عجیب ✨ این خاطره را جایی مطرح نکرده‌ام به جز یکی دو جا و برای این مطرحش می‌کنم که بدانید شهدا همینطوری شهید نشدند بلکه روی حساب و کتاب به این مقام نائل آمدند. یک روز در منزل تنها بودم که محمد نزدم آمد و گفت: بابا دیشب چیزی دیدم. پشت‌بام بودم که نوری ✨بالای منزلمان دیدم و تعجب کردم. 🔷دو سه بار بر روی پشت‌بام همسایه‌ها که متصل به هم است، رفتم و برگشتم اما دیدم فقط بالای روی پشت‌بام این نور هست. محمد از من پرسید چی هست که گفتم خیر است و به کسی چیزی نگو. واقعا هم به کسی نگفت. من هم به کسی نگفتم تا بعد از شهادتش به حاج خانم گفتم و یکی دو جا نقل کردم. روزی کتابی به نام «شمع سحر» را خواندم که نویسنده‌اش، انصاری همدانی در رابطه با نماز شب توضیح داده و گفته در همدان شب‌ها خانه‌هایی هستند که مثل چراغ می‌درخشند✨، در واقع در آن خانه‌ها خوانده می‌شود. آنجا بود که متوجه شدم محمد مخفیانه بر روی پشت‌بام می‌خوانده و عملا این نور را دیده بود.✨ 🎙راوی :پدر شهید 🌷 🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR