#پسرک_فلافل_فروش
#قسمت_هفتاد_ونهم
#قدم_های_آخر
این اواخر کمتر حرف می زد. زمانی که از تهران برگشته بود بیشتر مشغول خودسازی بود. از خودش کمتر می گفت. به توصیه های کتب اخلاقی بیشتر عمل می کرد. هادی عبادتها و مسائل دینی را به گونه ای انجام می داد که در خفا باشد. کمتر کسی از حال و هوای او در نجف خبر داشت. او سعی می کرد خلوت خود را با مولای متقیان امیرالمومنین(ع) حفظ کند.
هادی حداقل هر هفته با تهران و دوستان و خانواده تماس می گرفت و با آنها بگوبخند داشت، اما در روزهای آخر تغییرات خاصی در او دیده می شد. شماره همراه خود را عوض کرد.
می گفت می خواهم بیشتر در خلوت خودم باشم. آخرین بار با یکی از دوستانش تماس گرفت. هادی پس از صحبت های معمول به او گفت: نمی خوای صدای من رو ضبط کنی؟! دیگه معلوم نیست بتونی با من حرف بزنی!🎙
به یکی از دوستان طراح هم گفته بود: من چهره جذاب و خوبی ندارم، اگه تونستی یه طرح قشنگ از عکس های من آماده کن! بعدها به درد می خوره!👨💻
با اینکه بارها در عملیات های گروه های مردمی از طرف سپاه بدر عراق شرکت کرده بود، اما وصیت نامه اش را قبل از آخرین سفر نوشت!✍🏻
درست در روز 19 بهمن 1393، یعنی یک هفته قبل از شهادت.🥀
وصیت نامه کاملی نوشت که توصیه های بسیار خوبی در آن داشت.
@ShahidMohammadHadiZolfaghari ❤️