🌷شهید نظرزاده 🌷
در آسمان ما تو #کوکب بودی سرباز حریم امن #زینب بودی انگار که اقای خودت را #دیدی چون وقت عروج #خنده
4⃣5⃣8⃣ 🌷 💠لبخندی که نشان از یک دیدار مبارک داشت😍 🌹پنج نفری سر سفره نشسته بودیم. من گفتم از ما پنج تا، یکیمون خمس این راه می شه.🕊 🌹 بیاین یک قراری بذاریم هرکس شهید شد اون لحظه آخر که می گن امام حسین (ع) و بقیه اهل بیت میان؛ وقتی اهل بیت رو دید یک کاری کنه که بقیه بفهمن که دیده. 🌹بعد از این صحبت قرار بر این شد هرکس شهید شد لبخند بزنه.☺️😍 🌹ما می دونستیم این حقیقت وجود داره و ایمان داشتیم به اینکه اهل بیت اون لحظه آخر تنهامون نمی ذارن👌 ولی در حد شوخی بود که این موضوع رو مطرح کردیم. 🌹بعد از چند ساعت که برای بازپس‌گیری و آوردن پیکر شهدا به تل مزار رفتیم وقتی به سنگر آقا مصطفی رسیدم، دیدم مصطفی به صورت روی زمین افتاده.😥 🌹همین که مصطفی رو برگردوندم، دیدم خون تازه از مصطفی روی زمین ریخت انگار همین الان شهید شده🕊😍 در همان لحظه دیدم یک لبخند نازی رو صورت مصطفی ست. 🌹اونجا بود که یاد اون شوخی سر سفره افتادم. پیکر مطهر مصطفی رو به پایین تل مزار آوردیم با اینکه خیلی پیکر جابه جا شد، اما هنوز لبخند مصطفی بود.👌 🌹خدا رو شکر که تمام لباس های من متبرک به خون شهید مصطفی شده بود.❣ 🌹هنوز لبخند اون صحنه که دیدمش جلو چشامه....😣 راوی: شادی روحشان 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh