1⃣8⃣3⃣1⃣
#خاطرات_شهدا
🔰گاهی که دلم میشکند💔 و قلبم به درد میآید با
#ستار درددل میکنم، خواب خوبی از او میبینم. میفهمم مراقبم است و هوایم را دارد😍 بعد اتفاق خوبی برایم میافتد که تلخیها یادم میرود.
🔰سال اول که ازدواج کرده بودیم ماه
#رمضان هوا خیلی گرم بود. ستار تا ظهر سرکار بود. وقتی به منزل میآمد خیلی تشنه و گرسنه بود😪 و اذان شده بود.
🔰یک روز سریع به سمت آب رفت خواست
#افطار کند که تلنگری💥 به خودش زد. آن لحظه دیدم رنگ چهرهاش تغییر کرده است. سریع رفت
#وضو گرفت و نماز خواند. گفتم چرا اینطور کردی⁉️ گفت: خواستم به خاطر نفسم اول نمازم را نخوانم. بعد از این ماجرا خیلی استغفار و بعد افطار کرد.
🔰حتی دو سال بعد از شهادت🌷 همسرم نمیخواستم قبول کنم که او شهید شده است😔 فکر میکردم به
#مأموریت رفته و بر میگردد. خودم را به فراموشی میزدم. شش ماه بعد از شهادتش به کربلا رفتیم. هر زیارتگاهی میرفتم دعا میکردم به من
#صبر بدهند.
🔰به مرور زمان صبرم زیاد شد. قلبم آرام گرفت😌 گاهی که خاطرات همسرم یادم میآید ناراحت میشوم. احساس میکنم
#پشتوانه محکمی را از دست دادهام. به خودم میگویم به خاطر خدا و ائمه اطهار (ع) رفت و
#شهید شد. انشاءالله در آخرت شفیعمان میشود🤲
#شهید_ستار_عباسی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh