#طنز_جبهه😂
#طنز😆
در به در دنبال آب مى گشتيم 💦
جايى كه بوديم آشنا نبود؛ وارد نبوديم به منطقه 💔
تشنگى فشار اورده بود🙍🏻♂
یه نفر داد زد: بچه ها بيايين ببينين اون چيه؟😯
يه تانكر 🚰اونجا بود. همه هجوم برديم طرفش🏃♂ اما معلوم نبود چى توشه 🔍
خب روى يه اسكلهٔ نفتى هر چيزی می تونست باشه 🤷🏻♂
گفتم: «كنار، كنار 🏖 بذارين اول من يه كم بچشم اگه آب بود شما بخورين» 🌊
با احتياط شيرشو باز كردم، آب بود 😁
به روى خودم نیاوردم و یه دلِ سير آب خوردم 😂
بعد دستم رو گذاشتم روى دلم و نيم خيز پا شدم اومدم اين طرف🤪
بچه ها با تعجب و نگرانى نگاهم مى كردن😨
و پرسيدن چى شد؟ هيچى نگفتم 😈
دور كه شدم، گفتم: آره آبه 😎، شما هم بخورین 😋 يه چيزى از كنار گوشم رد شد خورد به ديوار 😬 یه پوتين ناقابل 👞🤣