#سبک_زندگی
#سبک_زندگی_شهدا
#محمد_بروجردی
#مدیریت_انقلابی
#ایثار
🌷 از تبار ایثارگران
1️⃣ بروجردی چیزی حدود دو ساعت را زیر باران در عقب وانت نشسته بود. با این حال حاضر نشد جای خود را با ما عوض کند.
2️⃣ از راه که میرسید، غذایی برای جمع تهیه میکرد. غذا که آماده میشد، سفره را میچید و از دیگران دعوت به خوردن میکرد، در حالی که خودش را با مقداری نان و چربی باقی مانده در ظرف سیر میکرد.
3️⃣ از شهر سنندج، تقریباً خارج شده بودم و با پای پیاده، به سمت ساختمان رادیو و تلویزیون میرفتم. در عالم خودم بودم که ناگهان صدای ترمز ماشینی، توجّه مرا جلب کرد؛ حاجی بود گفت: «کجا میری!» گفتم: «رادیو تلویزیون؛ کار دارم.» گفت: «این همه راه رو چطور میری؟» حاجی از ماشین پیاده شد و کلید ماشین را به دستم داد و رفت! حتی فرصت نداد که از او بپرسم: «خوب! حالا خودت چطور میخواهی این همه راه را پیاده برگردی؟»
4️⃣ دستش ترکش خورده بود و خون از آن به زمین میریخت. امّا اصلاً اهمیت نمیداد و مشغول ساماندهی نیروها بود.
🌸✨ فرماندهی کم حرف و پرکار، شهید محمد بروجردی را با ذکر صلواتی یاد کنیم ✨🌸
🆔
@ShamimeOfoq