🌸🌼🌸 امروز من و مامان رفتیم بازار. بازار پر بود از چیزهای قشنگی که دلشان می خواست ما آن ها را بخریم. مامان یک گلدان شمعدانی خرید و به من گفت: خانه ما با این گلدان خیلی قشنگ تر می شود. او برایم قصه آدم مهربانی را گفت که سال ها پیش رئیس جمهور ایران بود. او خیلی ساده زندگی می کرد. مردم او را خیلی دوست داشتند وقتی شهید شد همه برایش غصه خوردند. مامان توی گوشم گفت: زندگی ساده خیلی قشنگ است. ما دوتا عروسک خریدیم. یکی برای من و یکی برای دوستم که اصلا عروسک ندارد. خدای مهربانم کاش تو از این کار ما خوشحال شده باشی. گلدان شمعدانی حیاط ما را قشنگ کرده است. حتما عروسک ها هم بازی من و دوستم را قشنگ تر می کنند. 🌹نویسنده: کبری بابایی 🆔 @ShamimeOfoq