#طنز_جبهه 😂
چــراغ قــوه 🔦
🔺گروهان مکه را برای پدافند به یکی از محورها منتقل کرده بودند.
حاج اسماعیل فرجوانی قبل از عزیمت؛ با تمام بچه ها در مورد منطقه و اهمیت حفظ و نگهداری آن صحبت کرده بود.
دم دمای صبح بود که گروهان؛ به ستون یک؛ به طرف منطقه حرکت کرد.
در مسیری که می رفتیم؛ آرپی جی زن و کمکش جلوتر از بقیه قرار گرفته بودند و مابقی نیروها پشت سرشان حرکت می کردند.
یکی دو کیلومتری که حرکت کردیم به کانالی رسیدیم که باید در آن کارِ ادغام صورت می گرفت. همه درون کانال چمباتمه زدیم.
به خاطر حساسیت منطقه تمام سلاح ها آماده شلیک بودند. سکوت همه جا را فرا گرفته بود و فقط تک و توک صدای انفجار از پشت سرمان می آمد.
هنوز درست جاگیر نشده بودیم که انفجاری همه را غافلگیر کرد.
آه و ناله بچه ها به هوا بلند شده بود.
وقتی گرد و خاک فرو نشست فهمیدیم که آرپی جی زن ما بدون اینکه قصد شلیک داشته باشد انگشتش روی ماشه چکاننده قرار گرفته و موشک در درون کانال شلیک شده است.
دو نفری که اطرافش بودند از درد سوختگی ناله می کردند. آرپی جی زن که در کانون آتش قرار گرفته بود قسمتی از لباسش آتش گرفت. با هر چه دم دستمان بود شعله های آتش را خاموش کردیم ولی آتشِ قسمتِ پایین تنه او با هیچ وسیله ای خاموش نمی شد.
یکی از بچه ها با کیسه ای شروع به ضربه زدن به محل مورد نظر کرد. آر پی جی زن در حالی که دست هایش را به علامت تسلیم بالا آورده بود؛ با صدای ناله ای فریاد زد: پدر صلواتی ها چه کار می کنید؛ شما که مرا کشتید !
وقتی بچه ها دست از خاموش کردن او کشیدند؛ نفس راحتی کشید و گفت: بابا جان اینجا آتش نگرفته؛ این چراغ قوه است که روشن مانده؛ 😂 ببینید👀 و آن را از جیبش خارج کرد.
ما هم مانده بودیم باید بخندیم😂 یا 😭 گریه کنیم.
#گردان_کربلا
#قهرمانان_وطن
#غواصان_دریا_دل
#عملیات_کربلای_چهار
کانال ما را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.👇
🆔
@ShohadaMasjidHazratFatimaZahra