eitaa logo
💠 پـــلاک خـــاکی 💠
537 دنبال‌کننده
6.2هزار عکس
3.3هزار ویدیو
218 فایل
🔺کانال شهدای مسجد حضرت فاطمه الزهرا(س) کوی فاطمیه اهـــــــواز 🔹ارتباط با مدیر کانال @SeyedAmirhosseinHosseini #تصاویر_شهدا #زندگینامه_شهدا #خــــاطــرات_شهــدا #وصیت_نامه_شهدا
مشاهده در ایتا
دانلود
1.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰روایت مادر شهید اسماعیل فرجوانی از چفیه‌ای که شهید همیشه به گردنش می‌بست. 🌷 کانال ما را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.👇 🆔 @ShohadaMasjidHazratFatimaZahra
6.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌷۳ دی ماه ۱۳۶۵ _ سالروز شهادت سردار جانباز؛ حاج اسماعیل فرجوانی 🎥 ببینید | پیش‌بینی‌ شهید فرجوانی: انقلاب اسلامی مختص ایران نیست. جنگ‌های ما به جنگ های خاکی و کوهستانی ختم نمی شود. ما باید در مقابل کفر بجنگیم. چه در آسمان؛ چه در خشکی و چه در آب و در سواحل اسرائیل جزیره مجنون _ ۱۳۶۳ فرمانده گردان کربلا فرمانده تیپ یکم لشگر ۷ ولیعصر(عج) _ خوزستان کانال ما را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.👇 🆔 @ShohadaMasjidHazratFatimaZahra
😂 چــراغ قــوه 🔦 🔺گروهان مکه را برای پدافند به یکی از محورها منتقل کرده بودند. حاج اسماعیل فرجوانی قبل از عزیمت؛ با تمام بچه ها در مورد منطقه و اهمیت حفظ و نگهداری آن صحبت کرده بود. دم دمای صبح بود که گروهان؛ به ستون یک؛ به طرف منطقه حرکت کرد. در مسیری که می رفتیم؛ آرپی جی زن و کمکش جلوتر از بقیه قرار گرفته بودند و مابقی نیروها پشت سرشان حرکت می کردند. یکی دو کیلومتری که حرکت کردیم به کانالی رسیدیم که باید در آن کارِ ادغام صورت می گرفت. همه درون کانال چمباتمه زدیم. به خاطر حساسیت منطقه تمام سلاح ها آماده شلیک بودند. سکوت همه جا را فرا گرفته بود و فقط تک و توک صدای انفجار از پشت سرمان می آمد. هنوز درست جاگیر نشده بودیم که انفجاری همه را غافلگیر کرد. آه و ناله بچه ها به هوا بلند شده بود. وقتی گرد و خاک فرو نشست فهمیدیم که آرپی جی زن ما بدون اینکه قصد شلیک داشته باشد انگشتش روی ماشه چکاننده قرار گرفته و موشک در درون کانال شلیک شده است. دو نفری که اطرافش بودند از درد سوختگی ناله می کردند. آرپی جی زن که در کانون آتش قرار گرفته بود قسمتی از لباسش آتش گرفت. با هر چه دم دستمان بود شعله های آتش را خاموش کردیم ولی آتشِ قسمتِ پایین تنه او با هیچ وسیله ای خاموش نمی شد. یکی از بچه ها با کیسه ای شروع به ضربه زدن به محل مورد نظر کرد. آر پی جی زن در حالی که دست هایش را به علامت تسلیم بالا آورده بود؛ با صدای ناله ای فریاد زد: پدر صلواتی ها چه کار می کنید؛ شما که مرا کشتید ! وقتی بچه ها دست از خاموش کردن او کشیدند؛ نفس راحتی کشید و گفت: بابا جان اینجا آتش نگرفته؛ این چراغ قوه است که روشن مانده؛ 😂 ببینید👀 و آن را از جیبش خارج کرد. ما هم مانده بودیم باید بخندیم😂 یا 😭 گریه کنیم. کانال ما را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.👇 🆔 @ShohadaMasjidHazratFatimaZahra
آخرین نماز و عروج ملکوتی 🌷 از سنگر برادر جانباز علیرضا معینیان ... _ سلام...! سلام علیکم...! _ ظاهرا خیلی خسته ای؛ خدا قوت. ممنون _ کی رسیدید؟ همین الآن _ چکار کردید؟ الحمدلله همه بچه ها رو کشیدیم عقب و تو سنگرهای خط خودمون مستقر شدند. _ خودت چکار می کنی؟ منم می رم یه جائی استراحت کنم؛ خیلی خسته ام _ خو بیا پیش خودمون استراحت کن ممنون؛ هنوز نماز نخوندم؛ آفتاب هم داره در میاد _ باشه؛ بیا تو سنگر خودمون نمازتم همین جا بخون! _ توی این سنگر که جای خودتون هم نیست! می رم پیش بچه های یه جائی پیدا می کنم _ نه بابا کجا می خوای بری؛ بیا برات یه جا باز می کنیم آقا حمید. عبدالرحمن یکم جا بدید علی بیاد نمازش رو بخونه پیش خودمون هم استراحت کنه! _ باشه فرمانده هر چه شما دستور بدید؛ چه جائی بهتر از سنگر شما یا الله...! _ بیا؛ یا علی دستتو بده به من بیا بالا! 🔺علی آخرین نمازش را صبح روز یکم بهمن ۶۵ با تیمم خاک شلمچه؛ همراه با درد جراحات عمیق سر و پهلو از کربلای ۴ و جسمی خسته از عملیات شبِ گذشته خواند و به خواب رفت و همزمان با صدای انفجار گلوله ای سنگین در میان سنگر کوچکشان برای همیشه به آسمان پرواز کرد🕊 و و را نیز با خود برد تا به کاروان (فرمانده ) و دوستان شهیدش رسید و تا ۱۱ اردیبهشت ۹۹ در انتظار دیدار مادر مهربانش در باغ های بهشت منتظر ماند. کانال ما را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.👇 🆔 @ShohadaMasjidHazratFatimaZahra
📸 جانبار سرفراز؛ ؛ رزمنده‌ و فرمانده ای که حکم جهاد از او برداشته شده بود. 🔺جانباز جنگ بود. یک پایش مجروح و یک دستش تا مچ قطع شده بود. ۲ فرزند معلول داشت؛ برادرش شهید و خواهرش جانباز ۷۰ درصد بود. به‌خاطر مشکلات زیادش؛ امام جمعه و فرمانده لشگر تکلیف جهاد را از گردنش برداشتند؛ اما او حاضر به ترک جبهه نشد. 🔺در عملیات کربلای ۴ فرماندهی گردان کربلا(نور) را بر عهده داشت و به عنوان غواصِ خط‌شکن در نوک پیکان حمله قرار گرفت و به شهادت رسید. پیکرش در کنار اروند همراه دیگر شهدا جا ماند و سال ۸۱ تفحص شد. اما گردان کربلا یکی از موفق‌ترین گردان‌ها در کل عملیات لقب گرفت. 👆تصویر بالا؛ شهید فرجوانی و حاج‌ صادق آهنگران شهید اسماعیل فرجوانی🌷 ولادت: ۱۳۴۱/۷/۶؛ اهواز شهادت: ۱۳۶۵/۱۰/۳؛ کربلای ۴ آرمیده در گلزار شهدای اهواز کانال ما را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.👇 🆔 @ShohadaMasjidHazratFatimaZahra
10.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞 ببینید | فتوکلیپ زیبای رزمندگان گردان کربلا در عملیات والفجر ۸ 🎙با مثنوی زیبای حاج صادق آهنگران کانال ما را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.👇 🆔 @ShohadaMasjidHazratFatimaZahra
🚨تــــوجه تــــوجه همه دعوتید به: ۳۷مین گردهمایی بزرگ رزمندگان در جوار مزار سردار هور؛ حسینیه سردار در گلزار شهدای اهواز ⏰ جمعه(فردا) ۲۱ دیماه ۱۴۰۳ _ قبل و بعد از اذان مغرب و عشاء 🎙سخنران: سردار اسماعیل کوثری رئیس کمیسیون امنیت ملی مجلس و فرمانده اسبق لشگر ۲۷ محمد رسول الله(ص) هیئت رزمندگان گردان کربلا _ اهواز ❇️ لازم به ذکر است که تعداد زیادی از شهدا و رزمندگان مسجد حضرت فاطمه الزهرا(س) کوی فاطمیه(یوسفی)؛ در این گردان حضور داشته اند. کانال ما را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.👇 🆔 @ShohadaMasjidHazratFatimaZahra
🌷یادی که در دل ها هرگز نمی میرد یاد شهیدان است ... 🔹بمناسبت فرا رسیدن سی و نهمین سالگرد از بسیجیان مخلص ؛ مراسم بزرگداشتی روز ۵شنبه(امــــروز) مورخ ۱۴۰۳/۱۱/۱۸ از ساعت ۱۵/۳۰ بر سر مزار پاک آن شهید واقع در قطعه ۲ بهشت شهدا برگزار میگردد. ♦️لازم به ذکر است؛ این شهید بزرگوار در تاریخ ۱۳۶۴/۱۱/۲۲ در منطقه در به شهادت رسید. 🔰امور شهدا پایگاه شهید سید مصطفی خمینی(ره)_مسجد حضرت فاطمه الزهرا(س) 🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹 کانال ما را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.👇 🆔 @ShohadaMasjidHazratFatimaZahra
4.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 ببینید | حرکت به سمت شروع ⏳بهمــن مـــــاه ۱۳۶۴ 📍روستای خضر آبادان 🔹در فیلم؛ حجت الاسلام دکتر احمد عابدی و سردار ؛ بچه های گردان را مشایعت می نمایند. ┈••❈✿🌹🔷🌹✿❈••┈ ❇️ هدیه به ارواح طیبه شهدای هشت سال دفاع مقدس؛ به ویژه ۴ شهید مسجد حضرت فاطمه الزهرا(س) کوی فاطمیه اهواز در این عملیات؛ صلواتی را هدیه بفرمایید. کانال ما را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.👇 🆔 @ShohadaMasjidHazratFatimaZahra
🔻ستاد گردان 🔹خاطرات دکتر از عملیات بدر تدوین: غلامرضا جهانی مقدم 1⃣ قسمت اول ‌‌‍‌‎‌┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ 🔰مقدمه شرایط عمومی بعد از عملیّات خیبر بعد از و در سال ۱۳۶۳؛ التهابی در جامعه و بین نیروهای رزمنده و ‌فرماندهان به وجود آمده بود. بالأخره بايد عملیّاتی را برنامه‌ريزی می کردند تا عدم موفّقیّت های قبلی به شکلی جبران می شد. بعد از ؛ هر عملیّاتی که داشتیم؛ موفّقیّت و پیروزی در آن حاصل نمی‌شد. اين وضعیّت؛ فضای سنگینی در شهر و بین مسئولین ايجاد کرده بود. عراق هم به واسطۀ اين که چند عملیّات ما را به شکلی ناکام کرده بود؛ يک احساس موفّقیّت داشت. بین عملیّات‌های خیبر و بدر؛ اين احساس عدم موفّقیّت بین نیروهای نظامی به وجود آمده بود. تنها دل گرمی فرماندهان؛ فرمايشات و حمايت های حضرت امام(ره) بود. فضای خوبی حاکم نبود و فرماندهان در اين شرايط؛ سخت در حال برنامه‌ريزی بودند. نقاط ضعف و قوّتِ خودشان را با توجّه به مشکلات و شکست‌ها رصد می کردند. در عملیّات خیبر؛ غیر از گرفتن جزاير شمالی و جنوبی؛ کار ‌ديگری انجام نشد؛ ولی نیروهای ما يک تجربۀ بسیار خوب در بخش آبی _ خاکی به‌ دست آوردند. فرماندهان به اين نتیجه رسیدند که استمرار اين عملیّات ها می‌تواند کلید فتحی برای عملیّات های آينده باشد. شايد فلسفۀ طرّاحی عملیّات بدر؛ هم بیشتر به اين برمی‌گشت. تعداد بچّه‌های که تا قبل از عملیّات خیبر با کار می‌کردند؛ محدود بود؛ ولی بعد از عملیّات؛ هم منطقۀ عملیّات گسترش پیدا کرد و هم حسّاسیّت‌های قبلی ديگر وجود نداشت. در اين مقطع؛ بخش ديگری از بچّه‌های اهواز به قرارگاه نصرت رفتند. به طوری که شايد حدود دويست نفر از بچّه‌های اهواز به مجموعۀ اين قرارگاه؛ ملحق شدند. تعدادی از آن ها؛ بچّه‌های بودند که در موج دوم به قرارگاه نصرت پیوستند. که در ؛ فرماندهی يکی از محورهای لشگر را به عهده داشت؛ با تغییر ساختار تیپ؛ مجدّد اً به گردان برگشت. ادامه دارد 👇👇 کانال ما را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.👇 🆔 @ShohadaMasjidHazratFatimaZahra
💠 پـــلاک خـــاکی 💠
🔻ستاد گردان 🔹خاطرات دکتر #محسن_پویا از عملیات بدر تدوین: غلامرضا جهانی مقدم 1⃣ قسمت اول
🔻 ستاد گردان 🔹خاطرات دکتر از تدوین: غلامرضا جهانی مقدم 2⃣ قسمت دوم ‌‌‍‌‎‌┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ 🔹آشنایی با هور در تابستان سال ۱۳۶۳ با اطلاعاتی که کسب کرده بود؛ به این نتیجه رسید که عملیات آینده باز هم در منطقه هور است. این برای ما شرایطی را ایجاد می‌کرد تا مقداری اطلاعات از هور به دست بیاوریم. منطقه هور؛ شرایط بسیار ویژه ای داشت. اولین کاری که صورت گرفت؛ این بود که حاج اسماعیل به چند نفر از بچه های گردان؛ از جمله پور؛ ؛ من و چند نفر از بچه های گروهان ها؛ مثل و ؛ به صورت خیلی محرمانه گفت که بروید در منطقه هور و با آن جا آشنا شوید. این اقدام؛ تقریباً در تیرماه سال ۱۳۶۳ انجام شد و هنوز تا عملیات؛ خیلی فاصله داشتیم و هوا هم بسیار گرم بود. بعد از ؛ نیروها در جزایر؛ مستقر بودند و تردد به صورت عادی وجود داشت. فقط نمی‌بایست از عملیات آینده؛ اثری دیده می‌شد. با آن آشنایی که ما با بچه های داشتیم مشکلی برای ورود به منطقه نبود. فضای هور برای ما جدید بود؛ وقتی طبیعت آن جا را می‌دیدیم؛ برای ما سئوال مطرح می شد که چطور می توانیم این جا عمل کنیم؟ اینجا خاک ندارد! زمین ندارد! اصلاً تانک چه می‌شود؟ خمپاره چه می شود؟ توپخانه چه می‌شود؟ اصلاً نیروها چه می‌شوند؟ پیدا کردن پاسخ این سئوال ها در روزهای اول؛ خیلی برای ما سخت بود؛ ولی وقتی بچه های اطلاعات عملیاتِ منطقه را که از همرزمان قدیمی ما بودند می‌دیدیم؛ آرامش می گرفتیم و این خیلی به ما کمک می کرد. وقتی به آن جا رفتیم؛ احساس غریبی نکردیم. که از مسئولین آن جا بود؛ از نیروهای گردان خودمان محسوب می‌شد. با که مسئولیت محور را به عهده داشت؛ هم مسجدی بودیم. ؛ فرمانده گردان شناسایی هم از دوستان بود. دوستان دیگری مثل ؛ هم از مسئولین قرارگاه نصرت بودند. همه از بچه های اهواز بودند و با آن ها ارتباط خیلی نزدیکی داشتیم. آن ها چندین مقر داشتند. کل هور را تقسیم بندی کرده بودند و هر گروه در یک منطقه مستقر شده بود. مثلاً در منطقه "طبر" يا شط‌علی و چند جای دیگر اکیپ هایی مستقر شده بودند. مقری که ما رفته بودیم؛ واقعاً در فضای استتار شده و بسیار حفاظت شده ای بود. آنجا نقشه ها را به ما نشان دادند و هور را تشریح کردند و با فضا و نقاط و پوشش محل آشنا شدیم. بعد از آن؛ شرایط اولیۀ هور را شرح دادند که جزایر کجا هستند؛ موقعیت ما چه هست؛ مسیر جاده ها کجا هستند؛ عملیات خیبر چه شد؟ بالأخره یک مقداری با آن فضا آشنا شدیم. سئوال هایی هم مطرح شد و آن ها هم توضیحاتی دادند. این اطلاعات برای ما بسیار ارزشمند و تجربه خوبی محسوب می‌شد. بچه های اطلاعات عملیات توضیحات را بسیار شفاف و روشن می‌دادند. هر چه اطلاعات بود بی پرده در اختیار ما گذاشتند. ما را می‌شناختند و اطمینان داشتند. شاید اگر غریبه بودیم اطلاعات را به این شکل نمی دادند. با ورودمان به این مقر؛ _خدا او را رحمت کند_ ما را دید و خیلی خوشحال شد. او می گفت بیایید تا همه چیز را به شما بگویم. خیلی احساس راحت و خوبی پیدا کرده بودیم. منصور؛ یکی از اعجوبه های اطلاعات عملیات بود. از نیروهای بود که قبل از عملیات خیبر؛ از ما منفک شد و به قرارگاه نصرت رفت. همیشه توی شهر؛ همدیگر را می دیدیم ولی فرصتی که از نزدیک با هم بنشینیم و ببینیم چه می کند؛ نبود. به هر حال؛ ما را سوار قایق کرد و در فضای هور و آبراه ها و نیزارها گرداند. در روز رفته بودیم و شرایط عادی بود. البته عمق هور زیاد بود. ابتدا خیلی سخت نبود سوار یک قایق موتوری شدیم و مقداری قایق سواری کردیم. واقعیتش تا آن موقع هنوز قایق موتوری سوار نشده بودم. خصوصاً در قایق لگنی. مقداری که رفتیم منصور شاکریان گفت: بیایید قایق را برانید. گفتیم بلد نیستیم شاکریان گفت: شما آمدید اینجا و باید این ها را یاد بگیرید. یکی یکی در آب راه می‌رفتیم و می آمدیم. عبدالله محمدیان نشست و مقداری گاز داد.(با خنده) می خواستیم سمت راست برویم؛ قایق به سمت چپ می رفت. یک دفعه؛ نوک قایق در نیزارها رفت و نزدیک بود قایق وارونه شود. آن روز؛ سه ساعتی روی آب بودیم و شرایط قایق سواری را از نزدیک تجربه کردیم. ادامه دارد 👇👇 کانال ما را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.👇 🆔 @ShohadaMasjidHazratFatimaZahra
⏳ ۲۱ اسفند ۱۳۶۳؛ سالروز شهادت ؛ معاون دسته ابوالفضل(ع)؛ گروهان قدس _ (اهواز) ولادت: ۱۳۴۳ اهواز 🌿 اخلاص؛ آرامش؛ صبوری؛ سخت کوشی؛ ادب؛ تواضع و پرهیز از شهرت؛ از ویژگی های بارز او بود. 🌴 شهید ملاپور در ؛ در حال شکار تانک های عراقی؛ بر اثر گلوله مستقیم تانک به شهادت رسید🕊🕊 ✍بخشی از وصیتنامه شهید: کل نفس ذائقه الموت؛ هر نفسی مزه مرگ را خواهد چشید؛ مرگ خواهد آمد و کیست که ادعا کند نخواهد مُرد؟ وقتی نوبت ما شد؛ دیگر چون و‌ چرا و جا و مکان ندارد؛ اما خوشا به حال آنان که مرگشان هنگامی می رسد؛ که در خدمت الله هستند و کارشان فی سبیل الله است. 📷 در تصویر ؛ کادر اهواز فرمانده گردان در تیپ بیت المقدس فرمانده گردان در تيپ ٣ لشكر ٧ ولی عصر(عج) نیز دیده می شود. کانال ما را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.👇 🆔 @ShohadaMasjidHazratFatimaZahra