🔻ستاد گردان
🔹خاطرات دکتر #محسن_پویا از عملیات بدر
تدوین: غلامرضا جهانی مقدم
1⃣ قسمت اول
┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═┄
🔰مقدمه
شرایط عمومی بعد از عملیّات خیبر
بعد از #عملیّات_خیبر و در سال ۱۳۶۳؛ التهابی در جامعه و بین نیروهای رزمنده و فرماندهان به وجود آمده بود. بالأخره بايد عملیّاتی را برنامهريزی می کردند تا عدم موفّقیّت های قبلی به شکلی جبران می شد. بعد از #عملیّات_بیت_المقدّس؛ هر عملیّاتی که داشتیم؛ موفّقیّت و پیروزی در آن حاصل نمیشد. اين وضعیّت؛ فضای سنگینی در شهر و بین مسئولین ايجاد کرده بود. عراق هم به واسطۀ اين که چند عملیّات ما را به شکلی ناکام کرده بود؛ يک احساس موفّقیّت داشت. بین عملیّاتهای خیبر و بدر؛ اين احساس عدم موفّقیّت بین نیروهای نظامی به وجود آمده بود. تنها دل گرمی فرماندهان؛ فرمايشات و حمايت های حضرت امام(ره) بود. فضای خوبی حاکم نبود و فرماندهان در اين شرايط؛ سخت در حال برنامهريزی بودند. نقاط ضعف و قوّتِ خودشان را با توجّه به مشکلات و شکستها رصد می کردند. در عملیّات خیبر؛ غیر از گرفتن جزاير شمالی و جنوبی؛ کار ديگری انجام نشد؛ ولی نیروهای ما يک تجربۀ بسیار خوب در بخش آبی _ خاکی به دست آوردند. فرماندهان به اين نتیجه رسیدند که استمرار اين عملیّات ها میتواند کلید فتحی برای عملیّات های آينده باشد. شايد فلسفۀ طرّاحی عملیّات بدر؛ هم بیشتر به اين برمیگشت.
تعداد بچّههای #اهواز که تا قبل از عملیّات خیبر با #قرارگاه_نصرت کار میکردند؛ محدود بود؛ ولی بعد از عملیّات؛ هم منطقۀ عملیّات گسترش پیدا کرد و هم حسّاسیّتهای قبلی ديگر وجود نداشت. در اين مقطع؛ بخش ديگری از بچّههای اهواز به قرارگاه نصرت رفتند.
به طوری که شايد حدود دويست نفر از بچّههای اهواز به مجموعۀ اين قرارگاه؛ ملحق شدند. تعدادی از آن ها؛ بچّههای #گردان_کربلا بودند که در موج دوم به قرارگاه نصرت پیوستند. #حاج_اسماعیل_فرجوانی که در #عملیّات_خیبر؛ فرماندهی يکی از محورهای لشگر را به عهده داشت؛ با تغییر ساختار تیپ؛ مجدّد اً به گردان برگشت.
ادامه دارد 👇👇
#دفاع_مقدس
#قهرمانان_وطن
#مـردان_بی_ادعـا
کانال ما را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.👇
🆔 @ShohadaMasjidHazratFatimaZahra
💠 پـــلاک خـــاکی 💠
🔻ستاد گردان 🔹خاطرات دکتر #محسن_پویا از عملیات بدر تدوین: غلامرضا جهانی مقدم 1⃣ قسمت اول
🔻 ستاد گردان
🔹خاطرات دکتر #محسن_پویا
از #عملیات_بدر
تدوین: غلامرضا جهانی مقدم
2⃣ قسمت دوم
┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═┄
🔹آشنایی با هور
در تابستان سال ۱۳۶۳ با اطلاعاتی که #حاج_اسماعیل کسب کرده بود؛ به این نتیجه رسید که عملیات آینده باز هم در منطقه هور است. این برای ما شرایطی را ایجاد میکرد تا مقداری اطلاعات از هور به دست بیاوریم. منطقه هور؛ شرایط بسیار ویژه ای داشت. اولین کاری که صورت گرفت؛ این بود که حاج اسماعیل به چند نفر از بچه های گردان؛ از جمله #سیدمجید_شاه_حسینی پور؛ #عبدالله_محمدیان؛ من و چند نفر از بچه های گروهان ها؛ مثل #محمدرضا_سالمی و #عبدالرئوف_بلبلی؛ به صورت خیلی محرمانه گفت که بروید در منطقه هور و با آن جا آشنا شوید. این اقدام؛ تقریباً در تیرماه سال ۱۳۶۳ انجام شد و هنوز تا عملیات؛ خیلی فاصله داشتیم و هوا هم بسیار گرم بود.
بعد از #عملیات_خیبر؛ نیروها در جزایر؛ مستقر بودند و تردد به صورت عادی وجود داشت. فقط نمیبایست از عملیات آینده؛ اثری دیده میشد. با آن آشنایی که ما با بچه های #قرارگاه_نصرت داشتیم مشکلی برای ورود به منطقه نبود. فضای هور برای ما جدید بود؛ وقتی طبیعت آن جا را میدیدیم؛ برای ما سئوال مطرح می شد که چطور می توانیم این جا عمل کنیم؟ اینجا خاک ندارد! زمین ندارد! اصلاً تانک چه میشود؟ خمپاره چه می شود؟ توپخانه چه میشود؟ اصلاً نیروها چه میشوند؟ پیدا کردن پاسخ این سئوال ها در روزهای اول؛ خیلی برای ما سخت بود؛ ولی وقتی بچه های اطلاعات عملیاتِ منطقه را که از همرزمان قدیمی ما بودند میدیدیم؛ آرامش می گرفتیم و این خیلی به ما کمک می کرد. وقتی به آن جا رفتیم؛ احساس غریبی نکردیم. #نادر_دشتی_پور که از مسئولین آن جا بود؛ از نیروهای گردان خودمان محسوب میشد. با #سعید_خزاعلی که مسئولیت محور را به عهده داشت؛ هم مسجدی بودیم. #شهید_حاج_حمید_رمضانی؛ فرمانده گردان شناسایی هم از دوستان #مسجد_جزایری بود. دوستان دیگری مثل #محسن_نوذریان؛ #حاج_نعیم_الهایی هم از مسئولین قرارگاه نصرت بودند. همه از بچه های اهواز بودند و با آن ها ارتباط خیلی نزدیکی داشتیم.
آن ها چندین مقر داشتند. کل هور را تقسیم بندی کرده بودند و هر گروه در یک منطقه مستقر شده بود. مثلاً در منطقه "طبر" يا شطعلی و چند جای دیگر اکیپ هایی مستقر شده بودند.
مقری که ما رفته بودیم؛ واقعاً در فضای استتار شده و بسیار حفاظت شده ای بود. آنجا نقشه ها را به ما نشان دادند و هور را تشریح کردند و با فضا و نقاط و پوشش محل آشنا شدیم. بعد از آن؛ شرایط اولیۀ هور را شرح دادند که جزایر کجا هستند؛ موقعیت ما چه هست؛ مسیر جاده ها کجا هستند؛ عملیات خیبر چه شد؟ بالأخره یک مقداری با آن فضا آشنا شدیم. سئوال هایی هم مطرح شد و آن ها هم توضیحاتی دادند. این اطلاعات برای ما بسیار ارزشمند و تجربه خوبی محسوب میشد. بچه های اطلاعات عملیات توضیحات را بسیار شفاف و روشن میدادند. هر چه اطلاعات بود بی پرده در اختیار ما گذاشتند. ما را میشناختند و اطمینان داشتند. شاید اگر غریبه بودیم اطلاعات را به این شکل نمی دادند.
با ورودمان به این مقر؛ #منصور_شاکریان _خدا او را رحمت کند_ ما را دید و خیلی خوشحال شد. او می گفت بیایید تا همه چیز را به شما بگویم.
خیلی احساس راحت و خوبی پیدا کرده بودیم. منصور؛ یکی از اعجوبه های اطلاعات عملیات بود. از نیروهای #گردان_کربلا بود که قبل از عملیات خیبر؛ از ما منفک شد و به قرارگاه نصرت رفت. همیشه توی شهر؛ همدیگر را می دیدیم ولی فرصتی که از نزدیک با هم بنشینیم و ببینیم چه می کند؛ نبود. به هر حال؛ ما را سوار قایق کرد و در فضای هور و آبراه ها و نیزارها گرداند. در روز رفته بودیم و شرایط عادی بود. البته عمق هور زیاد بود. ابتدا خیلی سخت نبود سوار یک قایق موتوری شدیم و مقداری قایق سواری کردیم. واقعیتش تا آن موقع هنوز قایق موتوری سوار نشده بودم. خصوصاً در قایق لگنی. مقداری که رفتیم منصور شاکریان گفت: بیایید قایق را برانید. گفتیم بلد نیستیم شاکریان گفت: شما آمدید اینجا و باید این ها را یاد بگیرید. یکی یکی در آب راه میرفتیم و می آمدیم. عبدالله محمدیان نشست و مقداری گاز داد.(با خنده) می خواستیم سمت راست برویم؛ قایق به سمت چپ می رفت. یک دفعه؛ نوک قایق در نیزارها رفت و نزدیک بود قایق وارونه شود. آن روز؛ سه ساعتی روی آب بودیم و شرایط قایق سواری را از نزدیک تجربه کردیم.
ادامه دارد 👇👇
#دفاع_مقدس
#قهرمانان_وطن
#مـردان_بی_ادعـا
کانال ما را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.👇
🆔 @ShohadaMasjidHazratFatimaZahra