eitaa logo
💠 پـــلاک خـــاکی 💠
527 دنبال‌کننده
5.1هزار عکس
2.6هزار ویدیو
193 فایل
🔺کانال شهدای مسجد حضرت فاطمه الزهرا(س) کوی فاطمیه اهـــــــواز 🔹ارتباط با مدیر کانال @SeyedAmirhosseinHosseini #تصاویر_شهدا #زندگینامه_شهدا #خــــاطــرات_شهــدا #وصیت_نامه_شهدا
مشاهده در ایتا
دانلود
💠 پـــلاک خـــاکی 💠
🔻ستاد گردان 🔹خاطرات دکتر #محسن_پویا از عملیات بدر تدوین: غلامرضا جهانی مقدم 1⃣ قسمت اول
🔻 ستاد گردان 🔹خاطرات دکتر از تدوین: غلامرضا جهانی مقدم 2⃣ قسمت دوم ‌‌‍‌‎‌┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ 🔹آشنایی با هور در تابستان سال ۱۳۶۳ با اطلاعاتی که کسب کرده بود؛ به این نتیجه رسید که عملیات آینده باز هم در منطقه هور است. این برای ما شرایطی را ایجاد می‌کرد تا مقداری اطلاعات از هور به دست بیاوریم. منطقه هور؛ شرایط بسیار ویژه ای داشت. اولین کاری که صورت گرفت؛ این بود که حاج اسماعیل به چند نفر از بچه های گردان؛ از جمله پور؛ ؛ من و چند نفر از بچه های گروهان ها؛ مثل و ؛ به صورت خیلی محرمانه گفت که بروید در منطقه هور و با آن جا آشنا شوید. این اقدام؛ تقریباً در تیرماه سال ۱۳۶۳ انجام شد و هنوز تا عملیات؛ خیلی فاصله داشتیم و هوا هم بسیار گرم بود. بعد از ؛ نیروها در جزایر؛ مستقر بودند و تردد به صورت عادی وجود داشت. فقط نمی‌بایست از عملیات آینده؛ اثری دیده می‌شد. با آن آشنایی که ما با بچه های داشتیم مشکلی برای ورود به منطقه نبود. فضای هور برای ما جدید بود؛ وقتی طبیعت آن جا را می‌دیدیم؛ برای ما سئوال مطرح می شد که چطور می توانیم این جا عمل کنیم؟ اینجا خاک ندارد! زمین ندارد! اصلاً تانک چه می‌شود؟ خمپاره چه می شود؟ توپخانه چه می‌شود؟ اصلاً نیروها چه می‌شوند؟ پیدا کردن پاسخ این سئوال ها در روزهای اول؛ خیلی برای ما سخت بود؛ ولی وقتی بچه های اطلاعات عملیاتِ منطقه را که از همرزمان قدیمی ما بودند می‌دیدیم؛ آرامش می گرفتیم و این خیلی به ما کمک می کرد. وقتی به آن جا رفتیم؛ احساس غریبی نکردیم. که از مسئولین آن جا بود؛ از نیروهای گردان خودمان محسوب می‌شد. با که مسئولیت محور را به عهده داشت؛ هم مسجدی بودیم. ؛ فرمانده گردان شناسایی هم از دوستان بود. دوستان دیگری مثل ؛ هم از مسئولین قرارگاه نصرت بودند. همه از بچه های اهواز بودند و با آن ها ارتباط خیلی نزدیکی داشتیم. آن ها چندین مقر داشتند. کل هور را تقسیم بندی کرده بودند و هر گروه در یک منطقه مستقر شده بود. مثلاً در منطقه "طبر" يا شط‌علی و چند جای دیگر اکیپ هایی مستقر شده بودند. مقری که ما رفته بودیم؛ واقعاً در فضای استتار شده و بسیار حفاظت شده ای بود. آنجا نقشه ها را به ما نشان دادند و هور را تشریح کردند و با فضا و نقاط و پوشش محل آشنا شدیم. بعد از آن؛ شرایط اولیۀ هور را شرح دادند که جزایر کجا هستند؛ موقعیت ما چه هست؛ مسیر جاده ها کجا هستند؛ عملیات خیبر چه شد؟ بالأخره یک مقداری با آن فضا آشنا شدیم. سئوال هایی هم مطرح شد و آن ها هم توضیحاتی دادند. این اطلاعات برای ما بسیار ارزشمند و تجربه خوبی محسوب می‌شد. بچه های اطلاعات عملیات توضیحات را بسیار شفاف و روشن می‌دادند. هر چه اطلاعات بود بی پرده در اختیار ما گذاشتند. ما را می‌شناختند و اطمینان داشتند. شاید اگر غریبه بودیم اطلاعات را به این شکل نمی دادند. با ورودمان به این مقر؛ _خدا او را رحمت کند_ ما را دید و خیلی خوشحال شد. او می گفت بیایید تا همه چیز را به شما بگویم. خیلی احساس راحت و خوبی پیدا کرده بودیم. منصور؛ یکی از اعجوبه های اطلاعات عملیات بود. از نیروهای بود که قبل از عملیات خیبر؛ از ما منفک شد و به قرارگاه نصرت رفت. همیشه توی شهر؛ همدیگر را می دیدیم ولی فرصتی که از نزدیک با هم بنشینیم و ببینیم چه می کند؛ نبود. به هر حال؛ ما را سوار قایق کرد و در فضای هور و آبراه ها و نیزارها گرداند. در روز رفته بودیم و شرایط عادی بود. البته عمق هور زیاد بود. ابتدا خیلی سخت نبود سوار یک قایق موتوری شدیم و مقداری قایق سواری کردیم. واقعیتش تا آن موقع هنوز قایق موتوری سوار نشده بودم. خصوصاً در قایق لگنی. مقداری که رفتیم منصور شاکریان گفت: بیایید قایق را برانید. گفتیم بلد نیستیم شاکریان گفت: شما آمدید اینجا و باید این ها را یاد بگیرید. یکی یکی در آب راه می‌رفتیم و می آمدیم. عبدالله محمدیان نشست و مقداری گاز داد.(با خنده) می خواستیم سمت راست برویم؛ قایق به سمت چپ می رفت. یک دفعه؛ نوک قایق در نیزارها رفت و نزدیک بود قایق وارونه شود. آن روز؛ سه ساعتی روی آب بودیم و شرایط قایق سواری را از نزدیک تجربه کردیم. ادامه دارد 👇👇 کانال ما را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.👇 🆔 @ShohadaMasjidHazratFatimaZahra