«دل بیقرار» دلم که تنگ می‌شود، به چشمانم دخیل می‌بندد! می‌بارد که شاید از دردهایش کم شود، اما گاهی وقت‌ها تمام احساسش را سمت دست هدایت می‌کند و دست به قلم می‌شود مینویسد! تا شاید، کمی آرام شود.اما بهانه ها و بیقراری هایش زیاد کم نمی‌شود. گاهی وقت‌ها به آنچه که گذشت می‌اندیشم، می‌بینم دنیا از اول اول با من بد بوده است. هرچه خواستم از من گرفت، حتی جانم را!! کاش می‌شده  از این نقش پر از دلتنگی‌ فارغ شد! کاش بازیگری در این دنیا اینقدر طولانی خسته کننده نبود! آخدا کات نمیدی؟! قسمت خوب این نقش کجاست؟ آخدا حتی نشانه‌هایت را از من دریغ کردی! دوباره در پی نشانه‌ام ! بهم نشان بده تا پرواز از قفس را دوباره تجربه کنم. خسته دلگیر تر از تمام غروب جمعه های بی ظهورم! @ShugheParvaz