🔰
قصیدیۀ مؤمنیه
▪️ در مدح امام رضا علیه السلام و شیعیان راستین آن حضرت
ای باور مقام تو ایمان مؤمنین
وی آیههای عشق تو قرآن مؤمنین
ای جذبههای مهر تو در فطرت همه
وی کیمیاگری تو برهان مؤمنین
ای با قبول امر تو از خود رها شدن
کاملترین تجلّی عرفان مؤمنین
ای آنکه هست بین تمامی فرقهها
از آنِ پیروان تو عنوانِ «مؤمنین»
ای شرط دلپذیر امان از عذابها
حصن تو تا همیشه نگهبان مؤمنین
ای آنکه آشیانۀ تو، گر کَرَم کنی
باشد رواق منظر چشمان مؤمنین
ای همجواریت همۀ گرمی حیات
دوران دوری از تو زمستان مؤمنین
ای زلف حوریان، حرمت را غبارگیر
وی خاکروب صحن تو مژگان مؤمنین
ای پیر خضر! آبخوریهای مرقدت
در پشت پرده چشمۀ حیوان مؤمنین
ای شمسههای سقف بلند رواق تو
سیاره و ستارۀ کیهان مؤمنین
همسایه با تو بودن و میل بهشت عَدن
مصداق کاملیست ز کفران مؤمنین
آموزههای ناب تو انگیزۀ قلوب
اندیشههای توست در اذهان مؤمنین
در روزهای داغ بلا، سایهات پناه
در شام شبهه، نور تو فرقان مؤمنین
فیروزه گر به پای شما سر نسوده بود
هرگز نبود لایق دستان مؤمنین
یک بسته حاوی نمکی اندک از شما
زینتفزای سفرۀ اعیان مؤمنین
خاری که بر سر از گل روی تو سایه داشت
هرگز نبوده خوار به بُستان مؤمنین
تکرار نام نیک تو قند مکرّر است
فهرست نامهای تو قندان مؤمنین
خواهند از تو سادهترین احتیاج را
بر این سخن گواست نمکدان مؤمنین
جز نام عاشقان تو هرگز ندیدهایم
بر هیچ کوچهای ز خیابان مؤمنین
طفلان مؤمنین، همه پیران عشق تو
پیران عشق، طفل دبستان مؤمنین
آواز ناز و شعر شررخیز و مشق عشق
هر یک نشانی از هنرستان مؤمنین
هرگز به خود جوامع عالم ندیدهاند
چیزی شبیه رشتۀ پیمان مؤمنین
غیر از ردیف و قافیههایی شبیه عشق
نشنیدهام ز طبع غزلخوان مؤمنین
خوبی هنوز خواهش خلق است و دارد او
این آبرو ز چاه زنخدان مؤمنین
چون جدّ تو به غیر طعام یتیمها
هرگز ندیدهایم به همیان مؤمنین
رنگینکمانِ چشمنوازِ میانِ ابر
یک جلوه از تجلّی الوان مؤمنین
گاهی حجاز و گاه نهاوند و گاه شور
ماییم و قاریان خوشالحان مؤمنین
از گنجهای ناب بهشتی نشانهایست
یاقوت اشک و لعل دُرافشان مؤمنین
کلّ فضای سرد جهان گرم میشود
با شعلهای ز شمع فروزان مؤمنین
هرگز نکرده است کلهداری از شهان
فکر و خیال دیدن ایوان مؤمنین
ای آفتاب عشق، از انوار ماه توست
این جلوهها به طلعت تابان مؤمنین
از یُمن خاکبوسی میدان عشق تو
گوی فلک نشسته به چوگان مؤمنین
هر بندهای که داشت به گوش از تو حلقهای
وصفش چه بود؟ سلسلهجنبان مؤمنین
دارند چون که گوش به فرمانت ای امام
باید که داشت گوش به فرمان مؤمنین
مجنونصفت چو جان تو در تن نشاندهاند
لیلا هر آنچه هست به قربان مؤمنین
پاک است بس که طینتشان باید آنکه کرد
یادی ز روح پاک نیاکان مؤمنین
ما زندهایم از دَمشان چون تو میدمی
مانند نی به نای نواخوان مؤمنین
با آنکه هست دورۀ تکفیر اهل حق
ما را نوشتهاند مسلمان مؤمنین
روزی که خلق در پی قارون دویدهاند
ما بودهایم در پی لقمان مؤمنین
با هر که با تو بود نشستیم و عاقبت
بر دل نشست مجلس مستان مؤمنین
چشمی ندیده است در این دارِ غصهخیز
جز در غم تو دیدۀ گریان مؤمنین
وقت وداع و نوحهسرایی برای تو
زین غصه گشته چاک گریبان مؤمنین
ما اشک روضه را به دو عالم نمیدهیم
این اشک چیست؟ گوهر غلتان مؤمنین
بر اشک شوق هم نتوان ساده چشم بست
آن اشک چیست؟ درّ درخشان مؤمنین
آمیزۀ مدیح تو با وعظ منکران
زیباترین قصیدۀ دیوان مؤمنین
ما الکنان کور نه، پیش تو گشته لال
جمعیت بصیر و سخندان مؤمنین
هر مؤمنی به رتبۀ «منّا» نمیرسد
باید که داشت همّت سلمان مؤمنین
🗓 ۱۴۳۷ قمری
🏷
#شعر #امام_رضا #مؤمنان
🆔
@Smh_Doaei