یادم نمی‌رود، فقط من برای نوشتن آمده‌ام، من فقط برای نوشتنِ اسمِ تو آمده‌ام. مهم نیست این کلمات در شبِ کدام مهتابِ مُرده به کوچهٔ کهنْ‌سالِ فریدونِ مشیری رسیده‌اند. سرِ شاعرانِ خواب مانده به سلامت، صبح خواهد شد. همه می‌فهمند؛ عشق اتفاقاً آخرین عبادتِ آدمی مقابل آدمی‌ست!