بر سَردرِ خانقاهِ ابوالحسن خرقانی نوشته‌اند: "هرکس در این سرای درآید، نانَش دهید و از ایمانش نپرسید، چه، آن‌که بر سفرۀ حق‌تعالی به‌جانی ارزَد بر سفرۀ ابوالحسن به نانی ارزَد". به‌شیخِ شهر فقیری زِ جوع بُرد پناه بِدان امید که از لطف خواهد‌َش خوان داد هزار مسأله پرسیدَش از مسائل و گفت: که گر جواب نگفتی نبایدَت نان داد نداشت حالِ جَدَل آن فقیر و شیخِ غیور بِبُرد آبَش و نانَش نداد تا جان داد عجب! که با همه دانایی، این نمی‌دانست که حق، به‌بنده نَه روزی به‌شرطِ ایمان داد من و ملازمتِ آستانِ پیرِ مُغان که جامِ می به‌کفِ کافر و مسلمان داد.