در کمینگاه نظر با دلِ خویشم جنگ است ز ابرو و غمزهٔ او تیر و کمانی به من آر در غریبی و فِراق و غمِ دل پیر شدم ساغرِ مِی ز کفِ تازه جوانی به من آر @TAMASHAGAH