تا خبر دارم از او، بی‌خبر از خویشتنم با وجودش ز من آواز نیاید که منم پیرهن می‌بِدَرَم دَم به دَم از غایتِ شوق که وجودم همه او گشت و من این پیرهنم «سعدی » @TAMASHAGAH