🍃💐 گفتند : "با ما از عشق سخن بگوی." پیامبر سر برآورد و.. نگاهی به مردم انداخت و سکوت و آرامش مردم رافرا گرفته بود.  سپس با صدایی ژرف و رسا گفت: هرزمان که عشق اشارتی به شما کرد در پی او بشتابید،  هر چند راه اوسخت و ناهموار باشد. و هر زمان بالهای عشق شما را در بر گرفت خود را به او بسپارید، هر چند که تیغهای پنهان در بال و پرش ممکن است شما را مجروح کند. و هر زمان که عشق با شما سخن گوید او را باور کنید،. هر چند دعوت او رویاهای شما را چون باد مغرب در هم کوبد و باغ شما را خزان کند. زیرا عشق چنان‌که شما را تاج بر سر می‌نهد به صلیب نیز میکشد. و چنانکه شما را می‌رویاند شاخ و برگ شما را هرس می‌کند. و چنانکه تا بلندای درختِ وجودتان بالا میرود و ... ظریف ترین شاخه‌های شما را که در آفتاب می‌رقصند و نوازش می‌کند .  همچنین تا عمیق ترین ریشه‌های شما پایین می‌رود و آنها را که به زمین چسبیده اند تکان می‌دهد. عشق شما را چون خوشه‌های گندم دسته می‌کند.  آنگاه شما را به خرمن کوب از پرده ی خوشه بیرون می‌آورد و سپس به غربال باد دانه را از کاه می‌رهاند و به گردش آسیاب می‌سپارد تا آرد سپید از آن بیرون آید.  سپس شما را خمیر می‌کند تا نرم و انعطاف پذیر شوید. و بعد از آن شما را بر آتش می‌نهد تا برای ضیافت مقدس خداوند نان مقدس شوید. عشق با شما چنین رفتارها می‌کند تا به اسرار قلب خود معرفت یابید و بدین معرفت با قلب زندگی پیوند کنید و جزیی از او شوید. خلیل جبران