۴. 🔹 مراسم مباهله روز ديگر هنگام بالا آمدن آفتاب، پيامبر صلّى‌اللَّه‌عليه‌وآله دست على بن أبیطالب عليه‌السّلام را گرفت و از حجره بيرون آمد. امام حسن و امام حسين عليها السّلام را پيش رو روانه فرمود و حضرت صديقه كبرى فاطمه زهرا سلام اللَّه عليها از پشت سر آمدند، تا بين دو درختى كه قبلاً تعيين شده بود رسيدند. قبلاً به دستور حضرت زير آن دو درخت را جارو زدند، و به عنوان سايه بان عباى سياهى بالاى درخت قرار دادند. مسلمانان مدينه هم آمدند، بنى نجران هم با فرزندان خود آمدند. پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله كسى را نزد سيّد و عاقب فرستاد كه ما آماده‌ايم. اسقف با همراهان آمد و گفت: به چه كسانى با ما مباهله مى كنيد؟ پيامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود: «با بهترين اهل زمين و نيكوترين جهانيان نزد خداوند متعال زيرا كه از طرف خداوند متعال امر شده‌ام كه آنها را بياورم»، و اشاره به آل عبا عليهم السّلام فرمودند. سيّد و عاقب و اسقف همين كه چشمشان به پيامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله و آل عبا عليهم السّلام افتاد، وحشت كردند به حدّى كه چهره هايشان زرد شد. ابوحارث كه ميل به اسلام داشت فرصت را مغتنم شمرده، پا پيش گذاشت و دست سيّد و عاقب را گرفته پس كشيد و آنها را نصيحت كرد و از عواقب اين مباهله مطلع كرد و گفت: صفات او و اهل بيت او را در كتابها خوانده‌اید. اين محمّد همان پيامبر است، مگر نمى‌بينيد ابرهاى سياه را، و دگرگونى آفتاب را، و شاخه‌هاى درختان را كه خم شده، و صداى مرغان، و دود سياه اطراف و آثار زلزله را كه در كوهها نمودار شده است. آن بزرگواران منتظرند كه دست به دعا بردارند. به خدا قسم اگر سخنى گويند از ما نشانى نمى‌ماند. برويم و با او صلح كنيم. 📚 تفسير برهان: ج۱، ص ۲۸۷-٢٨٨ 🆔 @TaghvimShia1