💙🫐
دوستان از اینجای داستـان از زبـان پریـا
مدتی از عروسی من وآریا گذشته بود که رفتارهای آریا خیلی تغییر کرده بود ،
ســرد شده بود رابطه زناشویی مون افتضــاح بود!!
هربــار می رفتم سمتــش خودش رو جمع می کرد گاهی حس می کردم آریا قســم خورده به من دست نزنه!!😣🤦🏻♀
چون اجـازه نمی داد بهش دست بزنم سریع عکس العمل تندی نشون می داد و ناراحتم می کرد وطوری رفتار می کرد که بهم بربخوره ،...!!
من جوان بودم دلــم توجه می خواست مهر و محبت شوهرم رو می خواستم اون هم منی که تو دوران مجردی نه عشقی رو تجربه کرده بودم و نه ازسمت خونواده محبتی دیده بودم!!😮💨
شاید هم این سرنوشت من بود که آدم های دورواطرافم دوستم نداشته باشن،
وضعیت من و آریا به جای رسیده بود که برای من آزار دهنده بود!!
تو تخت اجازه نمی داد نزدیکش بشم حتی بهش دست بزنم وقتی بغلش می کردم با تشر می گفت نکن اذیت نکن خوابم میاد ،،….خسته ام !🤨
یا کلمات خیلی زشت به کار می برد که از بازگو کردنش شرم دارم!
وقتی می خواستم ببوسمش صورتش رو برمی گردوند و اجازه نمی داد از رفتارهاش شوکه می شدم غرورم می شکست💔
یه بغض غریبی تو گلوم چنگ می انداخت
نمی دونستم چکار کنم از این رفتارهاش کلافه می شدم حس بدی تو تموم وجودم می پیچید
به این فکر می کردم من چکار کرده بودم چه اشتباهی مرتکب شده بودم که آریا اینقدر ازمن دور شده بود چرا تا این حد از من سرد شده بود !!🥺😔
من که همیشه همراهش بودم تحت هرشرایطی هواش رو داشتم حاضر بودم به خاطر اون حتی قید خونواده ام رو هم بزنم!
╔═•══❖•ೋ°
@Talangoory
╚═•═◇💐⃟َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°