تو را به جای جهانی که نیست، دوست دارم تو را به قدرِ نیازی که نیست، دوست دارم... تو را شریک خدایی که نیست، من پرستیدم تو را شبیه سرابی که نیست، دوست دارم... در این فراق پیر شدم، آهنی شدم، بی‌رنگ تو را به رنگ همان پیراهنی که نیست، دوست دارم و از جهانِ تو اندوه و غم نصیبم شد تو را به جای جهانی که نیست، دوست دارم... بی‌وزنِ آنچنانی... لاطائلاتِ آنی...