📙📙 🧕> 👈 ....... ادامه 🌺 به روایت ابوالعالیه ، هنگامی که فرعون از آسیه آگاه شد ، از سران دربارش درباره آسیه نظر خواست و او را ستودند . 💚 گفت : او پروردگاری جز مرا می کند . 🌺آنها آسیه را پیشنهاد کردند . 💚فرعون دستور داد را به زمین میخکوب کرده ، بزرگ را بالای سرش بیاویزند ، اگر از ایمانش دست برداشت ،‌ به قصر فرعون بازگردد و همچنان همسر وی باشد و گرنه را بر او بیافکنند . 🌺 آسیه از خود دست بر نداشت و از خداوند خواست که به جای قصر فرعون ، خانه ای در رحمت خویش در بهشت برایش بنا کند و او را از فرعون و کفر و او و نیز از عمّال ستمکارش رهایی بخشد : * ربّ ابن لی عندک بیتًا فی الجنّه و نجّنی من فرعون و عمله و نجّنی من القوم الظّلمین * ( تحریم ۱۱ ) 💚بیشتر مفسران ، فرعون را به کفر و یا به ستم و شکنجه او تفسیر کرده اند . 🌺 خداوند ، آسیه را اجابت کرد و خانه اش را در بهشت که از درّ و ساخته شده بود ،‌ به او نشان داد و آسیه با آن خندید . 💚 فرعون که گر بود گفت : از این زن تعجب نمی کنید ؟ در حالی که او را می دهم می خندد ؛ آنگاه سنگ را رها کردند ؛ اما پیش از فرود آمدن سنگ ،‌ از بدنش جدا شده بود . 🌺 از سلمان نقل شده که همسر فرعون را زیر سوزان شکنجه می دادند و هنگامی که حرارت خورشید او را آزار میداد ، با بالهای خود بر او سایه می افکندند . 💚به گفته ابن عباس ، هنگام آسیه ،‌ موسی بر وی گذشت. با اشاره از شکنجه اش به موسی کرد . 🌺موسی او را و خداوند ، شکنجه را بر وی آسان کرد و آسیه بر اثر از دنیا رفت . ادامه دارد......... کانال 👇 @Targomeh