+ نگاهم به شمشیری رسید ؛
که بیرحمانه خاطراتم را از من دور میکرد . .
شمشیری که عطر ِنفسهای ِپاک زهیر را ، از مشامم میبرید !
شمشیر ِدشمن ؛
و عطر ِشهادتی که فضا را در خود غوطهور میکرد .
و آسمانی که از غم ِشهادت ِجوانی عثمانی ، سرخ شده بود . .
–— روایت ِپنجم ؛ حضرت ِزهیر (ع) .
- به قلم ِزینب و نوای ِمهدی ؛
و تنظیم ِ
حوراء .
˼ کاری از
رادیو وَلیعصر ˹