کانال ارتقای زنان و خانواده🧕🏻
📣 فراخوان ارسال آثار چند رسانه‌ای ویژه دختران دانش آموز مقطع متوسطه 🌷 یادواره شهیده های کوچک
ناهید اسدی خورشیدی در آسمان ناهید دختری مهربان و باهوش بود. از ۹ سالگی شروع به حفظ قرآن کرد. او در شهر مشهد زندگی میکرد و به پدرش در کار مسافرخانه کمک میکرد. ناهید خیلی به همه کمک میکرد و زبانزد خاص و عام بود. ناهید هم مثل خیلی از مردم دیگر دوست داشت کشورش آزاد شود. هر وقت کسی در تظاهرات زخمی میشد، ناهید با شجاعت به کمک ش میرفت. او به آنها آب میداد و از زخمی ها در مسافرخانه مراقبت میکرد و دلداری شان میداد. ناهید 14 سالش بود که در راهپیمایی ها شرکت میکرد. یکبار که ناهید اعلامیه های امام رو توی کیفش قائم کرده بود، یک سرهنگ پیداشون کرد و ناهید را کتک زد، ناهید با کمک دوستانش از دست اون سرهنگ فرار کرد. ناهید اصلا نترسید حتی شجاع تر هم شده بود و پدر ناهید به دختر مهربان و شجاع ش افتخار می کرد. یکی از روزهای سال ۱۳۵۷ بود که ناهید به پدرش گفت: بابا جان به فرموده امام باید عمل کنیم. من رفتم خداحافظ. اگر برنگشتم شما راه مرا ادامه دهید و ناهید به راهپیمایی خیابان طبرسی مشهد برای تشییع پیکر حاج احمد آقای کافی رفت. جمعیت زیادی آمده بودند که ناگهان مامورین شاه به طرف مردم گاز اشک آور انداختند و تیر اندازی کردند. ناهید وقتی داشت به زخمی ها کمک میکرند، دوباره همان سرهنگ ناهید را دید و او را شناخت. سرهنگ از اینکه دختر نوجوان به مردم کمک می کرد خیلی عصبانی شد. تفنگش را در آورد و لحظه ای بعد، ناهید به آسمان پرکشید و از آن بالا به دوستانش نگاه می کرد و ناهید مثل اسمش در آسمان می درخشید. ✍نویسنده : سارا امیدوار 🧕 @WomenAndFamily