رمان آنلاین سرزمین عشق 🌹✨
#پارت_پنجاه
نایحرفزدننداشتم
شمارهخونهنویدایناروبهپرستارا دادموبههمراهنرگسوآقارضارفتیمسمت
خونه
جونهپیادهشدنونداشتم،پاهامسست شدهبود
باکمکنرگسازماشینپیادهشدم
نرگسزنگدروزد
دربازشد
مامانوبابااومدنبیرون
بادیدنمماماندویدسمتم
رفتمتوبغلشوگریهمیکردم،
اینقدرحالمبدبودازنرگسوآقارضااصل
اتشکروخداحافظینکردم
آقارضاونرگسهمهمهماجراروواسهباباو
مامانتعریفکردن
رفتمتویاتاقمومامانیهمسکنخوابآور
دادوخوابیدم
چشماموبهزوربازکردم
نگاهیبهساعترویمیزمکردم
نزدیکایظهربود
صدایدراتاقاومد
دربازشد،نرگسبود
نرگس:سلاااامبرخانمتنبل
_سلام
نرگس:همینالانبگمبهت،منکارمندیه
خطدرمیوننمیخوامااا
رهاجاناومدمامروزبهتبگم،بچههادلشون
براتخیلیتنگشده،میگنکیمیریبراشونپیانوبزنی
(اشکازچشمامجاریشد)
نرگس:قربوناونچشمایعسلیخوشگلت
برم،خداروشکرکن
واینقدرغصهنخور
#روزانهدوپارت_هرشبساعت۲۱