رمان آنلاین سرزمین عشق ✨🌹
#پارت_پنجاهونهم
رفتمتویپذیرایی
بویغذایعزیزجونهمهخونهروپیچیده
بود
_ببخشیدعزیزجون،کمکتوننکردم
عزیزجون:این.چهحرفیهدخترم
صدایزنگدراومد
چادرموسرمکردمرفتمدمدردروبازکردم
نرگسبود
نرگس:سلاااام،عروستنبل
_سلاممدیربداخلاق
واردخونهشدیم
نرگس:بهبهچهبوییمیاااد،عزیزجون،
عروسخانمناهاردرستکرده؟
عزیزجون:نرگسجان،رهارواذیتنکن
نرگس:چشمعزیزجون
منمیهلبخندیزدمبراش
نرگس:بخند،بخند،فرداتوکانونجواباین
خندهاتومیدم
_بدجنس،تلافینداشتیماااا
نرگس:باشهبابا،تودرستمیگی
سفرهروپهنکردهبودیمداخلپذیراییکهدرخونهبازشد
رضااومدهبودوتودستشسهتاشاخهگل
داشت
نرگس:سلامداداشی
_سلام
رضا:سلااااممبرخانومهایعزیزاینخونه
نرگس:داداشداریبهدرمیزنیدیواربشنوهدیگه
#روزانهچهارپارت_هرشبساعت۲۱