#کشتی_پهلو_گرفته🥀🖤
#پارتسوم
و کردم ؛ عمار ، آن صحابی وفادار را گسیل کردم:
(جان من ! خدیجه ! دوریام از تو ، نه به واسطهی کراهت و عداوت و اندوه است ، خدا تو را دوست دارد و من نیز ؛ خدا هر روز ، بارها و بارها و بارها ، تو را به رخ ملائکهی خویش می کشد ، به تو مباهات می کند و من نیز✨
این دیدار چهل روزهی من با آفریدگار و…
ضمناً فراق تو ، هم فرمان اوست .
این چهل شبانه روز را تاب بیاور ،
آرام و قرار داشته باش و در خانه را به روی هیچ کس نگشای ؛
من چهل افطار در خانهی فاطمه بنت اسد میگشایم تا وعدهی الهی سرآید و دیدار تازه گردد .
پیام که به مادرت خدیجه رسید ، اشک در چشم هایش حلقه زد و آن حلقه بر در چشمها ماند تا من در شام چهلم ، حلقه از در برداشتم و وقتی صدای دلنشین خدیجه از پشت پنجره انتظار برآمد که:
کیست کوبندهی دری که جز محمد (صلیاللهعلیهوآله)، شایسته کوفتن آن نیست ؟
ادامه دارد ...