گر کسی عاشق رخسار تو باشد چه کند؟
طالب دولت دیدار تو باشد چه کند؟
شوخی و بیخبر از درد گرفتاری دل
دردمندی که گرفتار تو باشد چه کند؟
چه غم از سینهٔ ریش و دل افگار مرا؟
سینهریشی که دلافگار تو باشد چه کند؟
قصد جان و دل یاران بود اندیشهٔ تو
بیدلی کر دل و جان یا تو باشد چه کند؟
ای طبیب دل بیمار، بگو، بهر خدا
کان جگر خسته، که بیمار تو باشد چه کند؟