باسمه تعالی لبِ سرخِ تو اناری ست که چیدن دارد رقصِ گیسوی پریشانِ تو دیدن دارد قند یا زهر چه فرقی؟ تو فقط لب وا کن تلخ و شیرین ز دهانِ تو شنیدن دارد عشوه ات گرچه مرا کشت دمادم بادا ناز آهوی جوانسال خریدن دارد آن کبوتر که نبودش هوس پروازی در هوای تو کنون میلِ پریدن دارد سوی آغوش تو ای عشق دویدم با سر تشنگان را طلبِ آب،دویدن دارد