نبودن تو برایم چقدر خاطره شد و فصل مشترک خاطرات پنجره شد ببینمت و بگویم که دوستت دارم همیشه عقده ی تلخی برای حنجره شد بخواب دیده ام این صحنه را که چشمانم به دست گرم تو از پشت سر محاصره شد ولی چپ است خواب ظن همیشه رفیق که قصه ی شب اسیر هزار و یک گره شد و داوران غم یک شعر را نمی فهمند که رتبه ام ته جدول برای گنگره شد