بازهم ازعمل خویش به دل غم دارم خسته از این همه آلودگی و تکرارم دل من تنگ برای همه شد الا تو وای از تیرگی این دل بی مقدارم معصیت کرده مرا دور ز تو، میدانم پر شده نامه ی من از گنه بسیارم نامه ام اشک تورا باز درآورده، ببخش وای بر من که همیشه سر تو سربارم مهربانتر زخودت درهمه ی عالم نیست با همه تیرگی ام سوی شما رو آرم یک نظرکن که من ازدست خودم خسته شدم بی نگاه تو اثر نیست بر استغفارم من اسیر غم دنیا شده ام کاری کن تا رها گردم از این زندگی غم بارم هرکه دورازسرکوی تو شده خوار شده نده غیرازخودت آقا به کسی افسارم باهمه پستی من دست مرا میگیری ای فدای تو و بخشیدن تو دلدارم سِمَتِ نوکریت را به دو عالم ندهم فخرم این است که من نوکراین دربارم : گرچه این شهر شلوغ است، ولی باورکن آنچنان جای تو خالیست، صدا می پیچد سلام عليكم ورحمة الله،صبحتون بخير، روزتون معطر بنام