ای کاش می شد بار دیگر در کنارت این‌ قلب بیمارم به عشقت جان بگیرد ! رفتی و دل در سینه آرامش ندارد تا کی سراغت را از این و آن بگیرد ! بغضی نشسته در گلو از درد دوری شاید که با برگشتنت درمان بگیرد ! می ترسم از تنها شدن هنگام پیری وقتی نباشی و شبی باران بگیرد ! با خاطره های تو هر شب بی قرارم ذهنم‌‌ مریضم کاشکی نسیان بگیرد ! هرگز فراموشت نخواهم کرد ، هرکس عشق تو را از قلب من نتوان بگیرد ! دیگر نمی خواهم که بی تو زنده باشم ای کاش جانم را غمت آسان بگیرد لا ادری