جاری است بینِ ما ، گِله ، گاهی شبیهِ عشق
سَر رفتنی است حوصله ، گاهی شبیهِ عشق
بینِ من وُ تو ، بینِ تو وُ من ، به هر دلیل
صد دَرّه است فاصله ، گاهی شبیهِ عشق
بی خوابی است وُ خستگی وُ حل نِمیشود
اِنگار این معادله ، گاهی شبیهِ عشق
گاهی شبیهِ مرگ ـ دلم جُم نمیخورد
با صد هزار زلزله ـ گاهی شبیهِ عشق
از هفت شهر ، تا تَهِ یک کوچه ، میدَوی
وَ رفته است قافله ، گاهی شبیهِ عشق
گاهی پُر از حساب وُ کتابی ، شبیهِ عقل
لَبریز شور وُ وِلوله ، گاهی شبیهِ عشق
بی پاسخ است ، پُرسشِ بی رحمِ روزگار
گاهی شبیهِ مسئله ، گاهی شبیهِ عشق
دنبالِ شادمانیاَم ، اما گُزیر نیست
از رَنج هایِ حاصله ، گاهی شبیهِ عشق
از زیر وُ بَم ـ به گفته یِ سهراب ـ آگَه است
پایی که دارد آبله ، گاهی شبیهِ عشق
بازی ، هزار مرحله دارد ، صَبور باش
سخت است چند مرحله ، گاهی شبیهِ عشق
بعضی «نَخیر» ها ، که پُر از لعن وُ نفرتَند
دارند معنیِ «بله» ، گاهی شبیهِ عشق
#فرامرز_جمشیدی