نمک دستِ مرا خوب چشیدی...رفتی
بند احساسِ مرا سخت بریدی...رفتی
روزه ها منتظر آمدنت بودم و تو
آمدی خسته ولی...تا که رسیدی...رفتی
سعی کردم که غم چهره نمایان نشود
اشک چشمان مرا لیک ندیدی... رفتی
صاحب صبر تویی...صبرمن اما کم بود
بی قرار تو شدم...نیست امیدی...رفتی
#علی_جعفری
#بداهه